جدول جو
جدول جو

معنی ساکف - جستجوی لغت در جدول جو

ساکف
(کِ)
چوب بالای در است که در او میگردد لنگ و تای در. (شرح قاموس). چوب بالایین در که بر آن در میگردد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ساکف
ابردر چوب بالایین در که لنگه در میان آن می گردد
تصویری از ساکف
تصویر ساکف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزان، فروریزنده، فروریخته (آب، اشک)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکی
تصویر ساکی
نوعی نوشابۀ الکلی ژاپنی که از تخمیر برنج به دست می آید، عرق برنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاکف
تصویر عاکف
کسی که در مسجد یا در گوشه ای برای عبادت مقام می کند، گوشه گیر، گوشه نشین، در تصوف کسی که از دنیا قطع علاقه می کند و فقط به خدا می پردازد، حاضر، مقیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکاف
تصویر سکاف
کسی که پیشه اش کفش دوزی است، کفشگر، کفشدوز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالف
تصویر سالف
ماضی، متقدم، گذشته، پیش رفته، پیشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام، کسی که حرف نزند، زمانی به کار می رود که بخواهند به کسی امر به حرف نزدن یا دست کشیدن از کاری پرسر و صدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، بی صدا، آرمیده، آرام، باشنده و جای گرفته در خانه یا مقامی، در علوم ادبی ویژگی حرف غیرمتحرک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سائف
تصویر سائف
شمشیردار شمشیر زن
فرهنگ لغت هوشیار
ماند گار، مزگت نشین مقیم شونده معتکف، کسی که در مسجد یا جای دیگر برای عبادت مقام گزیند گوشه گیرنده برای طاعت و عبادت جمع عاکفون عکف عکوف. یا عاکف ملا علی. فرشته. مقیم شونده معتکف، کسی که در مسجد یا جای دیگر برای عبادت مقام گزیند گوشه گیرنده برای طاعت و عبادت جمع عاکفون عکف عکوف. یا عاکف ملا علی. فرشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاف
تصویر سکاف
از ریشه پارسی کفشگر کسی که کفش دوزی پیشه دارد کفش دوز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساهف
تصویر ساهف
تشنه کام، مردنی، برگشته روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالف
تصویر سالف
پیش رفته، متقدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام کردن، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکر
تصویر ساکر
ساکن، آرمیده بی باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکع
تصویر ساکع
بیگانه مرد، آواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
بی حرکت، ایستاده، متوقف
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاکف
تصویر عاکف
((کِ))
گوشه گیرنده، کسی که در مسجد یا هر جای دیگر برای عبادت گوشه بگیرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکاف
تصویر سکاف
((سَ کّ))
کفش دوز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالف
تصویر سالف
((لِ))
گذشته، پیشین، پیش رفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
((کِ))
ریزان، فروریزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
((کِ))
خاموش، آرام، بی صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
((کِ))
بی حرکت، مقیم، سکونت داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
باشنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
Inhabitant, Occupant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
Quiet, Silent, Still
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
житель , жилец
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
тихий , молчаливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
Bewohner
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
ruhig, still
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ساکن
تصویر ساکن
житель , мешканець
دیکشنری فارسی به اوکراینی