معنی ساکب - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ساکب
ساکب
- ساکب
- ریزان. (منتهی الارب) (شرح قاموس). سَکوب. سَیکَب. (شرح قاموس). ریزنده. فروریزنده (آب یا اشک) : دمع ساکب، اشک ِ ریزان. (منتهی الارب). ماء ساکب، آب ریزان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) :
فتاد آنگهی چشم من بر قوافل
عیون غرقه در خون والدمع ساکب.
حسن متکلم
لغت نامه دهخدا
ساکی
- ساکی
- نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار