- سالو
- جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند
معنی سالو - جستجوی لغت در جدول جو
- سالو
- جامه سفید و تنگ که از آن دستار و لباس زنانه درست می کردند
- سالو
- پارچۀ سفید و نازکی بوده که از آن دستار و جامۀ زنانه می دوخته اند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دزد و راهزن، فقیر فقیر درویش، دزد راهزن
مرد چرب زبان و ظاهر نما و فریب دهنده، مکار، محیل و دروغگو و فریبنده باشد
ضعیف، فقیر، درویش، دزد، راهزن، برای مثال چرا می باید ای سالوک نقّاب / در آن ویرانه افتادن چو مهتاب؟ (نظامی۲ - ۳۴۵)
فریب دهنده، مکار، حیله گر، ریاکار، برای مثال گفت آن سالوس زرّاق تهی / دام گولان و کمند گمرهی (مولوی - ۹۲۷) خدعه، مکر، حیله، فریب، برای مثال زمانی به سالوس گریان شدم / که من زآنچه گفتم پشیمان شدم (سعدی۱ - ۱۷۹) ، دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم / به آنکه بر در میخانه برکنم علمی (حافظ - ۹۴۰)
فقیر، درویش، راهزن، دزد
ریاکار، شیاد، چرب زبانی، چرب زبان
آزخ ازخ زگیل
تالار
تندرست
کرمی است که چون بر بدن چسبانند خون فاسد را بمکد
ساجو نان (درخت)
ریسمانی است در غایت استحکام که از لیف خرما باشد
پادگان
تازی از فرانسوی درخت نان درخت نان درخت ساگو
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی
بی گزند و درست، بی عیب، صحیح
مسافر و راه رونده زخمی که روی پوست بدن انسان و بیشتر روی بینی و گونه ها پیدا میشود رهرو زبانزد سوفیانه تا راهرو نباشی کی راهبر شوی، راهی (مسافر) راه رونده رونده، سفر کننده مسافر، سائر الی الله که متوسط بین مبدا و منتهی است مادام که در سیر است. کسی که بطریق سلوک بمرتبت و مقامی رسد که از اصل و حقیقت خود آگاه شود و بداند که او همین صورت و نقش نیست و اصل و حقیقت او مرتبت جامه الوهیت است که در مراتب تنزل متلبس بدین لباس گشته و بمقام فنا فی الله و مرتبت ولایت وصول یابد. یا سالکان عرش. فرشتگان ملائکه، اهل سلوک
پیش رفته، متقدم
مار سیاه، گری شتر
لاتینی تازی گشته بیدمشک از درختان بید مشک
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
گودالی که بیش از سه گز عمق نداشته باشد
دایی کاکویه خالو پارسی نیز هست و برابر است با سورنای دائی خال برادر مادر. خواهر مادر، جمع خالات
نان و گوشتی که بر روی زغال افروخته و اخگر پزند، چنگالی مالیده
قطعه ای موسیقی که نوازنده تنها نوازد یا خواننده تنها خواند، آلتی موسیقی که توسط یک نوازنده نواخته شود: ویولون سلو
انبار محافظت گندم که آنرا بشکل برج یا گودالی سازند و آن ماشینهایی برای پاک کردن غله دارد
دایی، برادر مادر، خال
چاله، گودال کوچک و کم عمق