معنی سالوس سالوس تزویر، تلون، حیله، خدعه، دورویی، ریا، ریاکاری، ریب، زرق، ظاهرنمایی، فریب، منافقت، نفاق، چاپلوس، چرب زبان، متملق، تملق، چرب زبانی، فریبکاری، شیاد، ظاهرنما، فریبنده فرهنگ واژه مترادف متضاد