- سارنگ (پسرانه)
- نام سازی شبیه به کمانچه، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی
معنی سارنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- سارنگ
- پرنده ایست سیاه رنگ ساری سار، یکی از فروع دستگاه شور، سازیست چون کمانچه که با کمان نوازند
- سارنگ ((رَ))
- سار، سازی است مانند کمانچه که با آرشه نواخته می شود
- سارنگ
- گوشه ای در آواز دشتی و بیات ترک که این دو را به هم مرتبط می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پرنده ایست سیاه رنگ ساری سار، یکی از فروع دستگاه شور، سازیست چون کمانچه که با کمان نوازند
نارنج
رنگدار، ملون
برزیلی گربک از جانوران پستانداریست از راسته کیسه داران که به جثه یک گربه است و گوشتخوار است و بومی آمریکای جنوبی است و شبها برای شکار از لانه اش خارج میشود و دارای دندانهای نیش برنده است. بچه های این حیوان هنگام احساس خطر بر پشت مادر سوار میشوند و دم خود را به دم او میپیچانند ساریگ
مرغی است افسانه یی سیمرغ، خیال محال اندیشه باطل و بیهوده
چرب زبان، زبان آور، فصیح، صاحب طرب
جانوری پستان دار، همه چیزخوار و کیسه دار، به اندازۀ گربه با دندان های نیش تیز و برّنده که در جنگل های امریکای جنوبی زندگی می کند
بالنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، ترنج، اترج، بادرنج، بادرنگ، بادارنگ، وادارنگ، واترنگ، باتس، باتو
چرب زبان
نارنج
رنگ مخالف، مخالف عکس یا رنگ وارنگ. رنگارنگ گوناگون رنگ رنگ
نارنج، میوه ای از نوع مرکبات شبیه پرتقال با پوست تلخ و نارنجی رنگ با پره هایی آب دار و ترش، دارای ویتامین های c، درخت این گیاه که خوش منظر و دارای گل های سفید خوش بو است و در مناطق گرم به ثمر می رسد
استرنگ، برای مثال همیشه تا به زبان گشاده از دل پا ک / سخن نگوید همچون تو و چو من سترنگ (فرخی - ۲۰۸)
سیمرغ، در افسانه ها مرغی بسیار بزرگ که در کوه قاف آشیان داشته و مظهر عزلت یا نایابی است، عنقای مغرب، عنقا برای مثال همه عالم ز فتوح تو نگارین گشته ست / همچو آکنده به صدرنگ نگارین سیرنگ (فرخی - ۲۰۵)
فرانسوی آبدزدک کاپیش (گویش گیلکی) تلمبه کوچک شیشه یی که به وسیله آن دارویی مایع را در زیر پوست و داخل بدن تزریق کنند آبدزدک
تلمبۀ کوچک شیشه ای یا فلزی یا پلاستیکی با سوزن توخالی که به وسیلۀ آن داروی مایع را در زیر پوست یا میان رگ داخل می کنند