جدول جو
جدول جو

معنی وارنگ

وارنگ((رَ))
رنگ مخالف، مخالف، عکس، رنگ، رنگارنگ، گوناگون
تصویری از وارنگ
تصویر وارنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با وارنگ

وارنگ

وارنگ
بالَنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، تُرَنج، اُترُج، بادَرَنج، بادرَنگ، بادارَنگ، وادارَنگ، واترَنگ، باتُس، باتو
وارنگ
فرهنگ فارسی عمید

وارنگ

وارنگ
رنگ مخالف، مخالف عکس یا رنگ وارنگ. رنگارنگ گوناگون رنگ رنگ
وارنگ
فرهنگ لغت هوشیار

وارنگ

وارنگ
خیار بزرگ و معوج، ترنج و لیموی بزرگ، درخت نارنج. (ناظم الاطباء) ، در ترکیب رنگ وارنگ کلمه به معنی رنگارنگ، رنگ بارنگ، رنگ رنگ است، وارنگ در ترکیب وارنگ زدن، عکس، مخالف، مقابل، معنی میدهد: هر رنگی زدیم وارنگ آن را زد، یعنی مخالف آن رفتار کرد
لغت نامه دهخدا