جدول جو
جدول جو

معنی زینهارخوار - جستجوی لغت در جدول جو

زینهارخوار
(دَ / دِ)
عهدگسل و پیمان شکن. (آنندراج). شکننده پیمان و عهدشکن. (ناظم الاطباء). غدار. خائن. آنکه بقول خویش وفا نکند. آنکه از عهد خود تخلف کند. عهدشکن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زنهارخوار. زینهارخوارنده. عهدشکن. پیمان شکن. (فرهنگ فارسی معین) :
ای زینهارخوار بدین روزگار
از یار خویشتن که خورد زینهار.
فرخی (دیوان ص 97).
زنهاریان اگرچه بسی داشت زیر پر
هم جان نبرد زین فلک زینهارخوار.
سیدحسن غزنوی.
مگذار زینهار چو در زینهار تست
جان مرا بدین فلک زینهارخوار.
مسعودسعد.
، خائن در امانت. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین). خیانت گر. مقابل زنهاردار. (فرهنگ فارسی ایضاً) :
زنهار بدین زینهارخواره
ندهی خرد و جان به زینهاری.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
زینهارخوار
((~. خا))
پیمان شکن، خائن در امانت
تصویری از زینهارخوار
تصویر زینهارخوار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زنهارخوار
تصویر زنهارخوار
عهدشکن، پیمان گسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زنهارخواری
تصویر زنهارخواری
بدعهدی، پیمان شکنی، برای مثال ولیکن بود صحبت زینهاری / نکردند از وفا زنهارخواری (نظامی۲ - ۳۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا)
خیانت در امانت. غدر. خیانت. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). خیانت. مقابل زنهارداری. (فرهنگ فارسی معین) ، عهدشکنی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پیمان شکنی. (فرهنگ فارسی معین) :
دلی دارم بدستت زینهاری
ندید از تو مگر زینهارخواری.
(ویس و رامین).
گفت هان وقت بیقراری نیست
شب شب زینهارخواری نیست.
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 169).
رجوع به زینهارخوار و زنهار و زینهار و ترکیبهای این دو شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
امان و پناه طلب. (آنندراج). مستأمن. مستجیر. زینهارخواهنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خواهندۀ ملجاء و پناه. که امان و پناه خواهد
لغت نامه دهخدا
(سِ پُ دَ /دِ)
عهدگسل و پیمان شکن را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء) (غیاث). کنایه از عهدشکن... (انجمن آرا) (آنندراج). پیمان شکن. (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری). زینهارخوار. (فرهنگ فارسی معین). غدار. ناقض عهد. بی وفا. پیمان شکن. عهدشکن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
از دل بهر نگار شکاری همی کند
تا خوش بود بر آن دل زنهارخوار او.
فرخی.
ور بی بهانه رفتن خواهی همی
بی مهر گشت خواهی و زنهارخوار.
فرخی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
مباش از جملۀ زنهارخواران
که یزدان هست با زنهارداران.
(ویس و رامین).
نبیند ز من لاجرم جز که خواری
نه دنیا نه فرزند زنهارخوارش.
ناصرخسرو.
چو دادم کسی را به خود زینهار
نگشتم بر آن گفته زنهارخوار.
نظامی.
به خیل هر که می آیم به زنهار
نمی بینم بجز زنهارخواران.
سعدی.
باوی گفت ای مرد زنهارخوار، از بس که خون ناحق ریختی. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(زِ خوا / خا)
خیانت در امانت. ضد زنهارداری. پیمان شکنی. خلف عهد. خلف وعد. نقض عهد. غدر. بی وفایی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
کلید در ترا دادم به زنهار
یکی این بار زنهارم نگهدار
تو خود دانی که در زنهارداری
نه بس فرخ بود زنهارخواری.
(ویس و رامین).
خود این جست او ز من زنهارداری
نگویی چون کنم زنهارخواری.
(ویس و رامین).
شکرلب گفت از این زنهارخواری
پشیمان شو مکن بی زینهاری.
نظامی.
ولیکن بود صحبت زینهاری
نکردند ازوفا زنهارخواری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ / سَ پَ دَ / دِ)
امان طلب و مهلت خواه. مستجیر. مستأمن. امن. ملتجی. پناهنده. زنهارخواهنده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز زابلستان گر ز ایران سپاه
هر آنکس که آیند زنهارخواه
بدار و به پوزش بیارای مهر
نگه کن بدین کارگردان سپهر.
فردوسی.
شکسته شدند آن سه شاه و سپاه
همه یک بیک گشته زنهارخواه.
فردوسی.
برفتند یک بهره زنهارخواه
گریزان برفتند بهری به راه.
فردوسی.
سبک با تنی صد سران سپاه
بر پهلوان رفت زنهارخواه.
اسدی.
بسی گشت در خاک زنهارخواه
ببخشید خون و ببخشود شاه.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
امان دهنده و مهلت دهنده، (ناظم الاطباء)، زینهاردارنده، زنهاردار، پای بند عهد و پیمان، وفادار، (فرهنگ فارسی معین)، امانت دار، امین، مؤتمن، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
او هست گویی ای عجبا زینهاردار
وین حق زایران، بر او زینهارها،
لامعی جرجانی،
رجوع به زنهار و زینهار و ترکیبهای آن دو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زینهار خوار
تصویر زینهار خوار
شکننده پیمان و عهد شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنهار خوار
تصویر زنهار خوار
عهد شکن پیمان شکن، خائن در امانت خیانتگر مقابل زنهار دار
فرهنگ لغت هوشیار
پای بند وفادار، امین مقابل زینهار خوار. پای بند به عهد و پیمان وفادار، امین مقابل زینهار خواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینهار خواری
تصویر زینهار خواری
عهد شکنی پیمان شکنی، خیانت مقابل زنهار داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینهارخواری
تصویر زینهارخواری
((~. خا))
عهدشکنی، خیانت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینهاردار
تصویر زینهاردار
وفادار، پای بند به عهد و پیمان
فرهنگ فارسی معین