- زکنا
- جمع زکین، زیرکان تیرهوشان
معنی زکنا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بوق
کاسه سفالی
کاسه سفالین
کسی که خود به خود سخن گوید
بر نام نهادن (برنام کنیه)
کسی که از روی خشم و دلتنگی زیر لب سخن می گوید، لند لند کننده، غر غر کننده، ژکنده، ژکان
آرمیدگی و اقامت در جایی، جای ساکن شدن، جای اقامت، خانه، مسکن
((زُ))
فرهنگ فارسی معین
بیماری پوستی که عامل ویروس آبله مرغان است که به صورت تاول ها یا دانه هایی در امتداد یک عصب پوستی پدیدار می شود و با درد زیادی همراه است
کاسۀ سفالی، برای مثال مدح تو را به هزل نبردم به سر از آنک / نوشیدن رحیق نیاید خوش از زکند (سوزنی- مجمع الفرس - زکند)
زکند، کاسۀ سفالی
فاعل
تنگی، شاشگرفته، تنگ، کوته بالا، گور جهمرزی جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار، بریون از بیماری ها جفت گردیدن، مرد و زن به طور نامشروع. توضیح: مواقعه نامشروع مرد و زن مشروط بر این که وطی بشبهه نباشد و عمدا عمل صورت گرفته باشد، یا زنا محسنه زنا با زن شوهر دار
تیزهوش زیرک
جفت دوتایی
هم بستر شدن مرد و زن به طور نامشروع
زنای محصنه: در فقه زنا با زن شوهردار
زنای محصنه: در فقه زنا با زن شوهردار
زمین، مرز، کنار، کناره
کننده، عامل، فاعل
کننده، عامل، فاعل
کننده، فاعل عامل: اگر اندر ذات وی بود وی پذیرا بودی نه کنا
در حال ناز کردن و عشوه گری
در حال طنز کردن، در حال ناز و کرشمه، نازکنان
با ناز و عشوه گری: سوی حوض آمدند نازکنان گره از بند فوطه بازکنان. (نظامی)