جدول جو
جدول جو

معنی کنا

کنا((کُ یا کَ))
زمین، زمینی که کنارهای آن را جهت کشت مرز بسته باشند
تصویری از کنا
تصویر کنا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کنا

کنا

کنا
کننده، فاعل عامل: اگر اندر ذات وی بود وی پذیرا بودی نه کنا
کنا
فرهنگ لغت هوشیار

کنا

کنا
به لغت زند و پازند ماهی را گویند و به زبان عربی حوت خوانند. (برهان) (آنندراج). حوت. ماهی. (ناظم الاطباء). هزوارش ’کنا’، پهلوی ’ورک’ به معنی بره (گوسفند) است. اما هزوارش ’کناره، کانارش’، کنارس، پهلوی ’ماهیک’ (به معنی ماهی) است. پس ’کنا’ در متن مصحف ’کناره’ است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

کنا

کنا
زمین که به عربی ارض گویند. (برهان) (آنندراج). ارض و زمین. (ناظم الاطباء). زمین. (فرهنگ رشیدی) ، زمین مرز را نیز گفته اند. و آن زمینی باشد که کنارهای آن را بلند ساخته باشند که در میان آن زراعت کنند و چیزها بکارند. (برهان) (آنندراج). مرز باشد. (جهانگیری). زمین که کناره های آن جهت کشت مرز بسته باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا