جدول جو
جدول جو

معنی زویدن - جستجوی لغت در جدول جو

زویدن
(لَکْ کَ / کِشُ دَ)
بلند شدن و مرتفع شدن، آه کشیدن. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
زویدن
بلند شدن و مرتفع شدن
تصویری از زویدن
تصویر زویدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زویین
تصویر زویین
(پسرانه)
زوپین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از وزیدن
تصویر وزیدن
حرکت کردن باد یا نسیم، برآمدن باد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
با شتاب رفتن، تند رفتن، رفتن با شتاب و سرعت، پو گرفتن، پوییدن، تاختن، تکیدن، چرویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهیدن
تصویر زهیدن
زاییدن، بچه آوردن، تراویدن، تراویدن آب از درز چیزی، کنایه از به وجود آمدن، برای مثال قوتت از قوت حق می ز هد / نه از عروقی کز حرارت می جهد (مولوی - ۳۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
خرد کردن چیزی در زیر دندان، خاییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نویدن
تصویر نویدن
لرزیدن، جنبیدن
زاری کردن، نالیدن، برای مثال کنون زود پیرایه بگشای و رو / به پیش پدر رو به زاری بنو (فردوسی - ۱/۲۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
تفتن، گرم شدن، گداختن، برای مثال منکر شو ار توانی نار سعیر را / تا اندر او به حشر بسوزی و برتوی (سوزنی - ۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غر و لند کردن، ژکیدن، رکیدن، لند لند کردن، لندیدن، غر غر کردن، دندیدن، دندش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نویدن
تصویر نویدن
زاری کردن، نالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن هوا حرکت کردن نسیم و باد: یارب، کی آن صبا بوزد کز نسیم آن گردد شمامه کرمش کار ساز من. (حافظ)، روییدن گیاه موی و جز آن بالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
گداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیودن
تصویر زیودن
بخواب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
از روی خشم سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زایدن
تصویر زایدن
زاده شدن، زادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
بسرعت و شتابان رفتن، رفتن با تعجیل، تند رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهیدن
تصویر زهیدن
زاییدن و تولد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
((زَ دَ))
از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویدن
تصویر نویدن
((نَ دَ))
نالیدن، زاری کردن، جنبیدن، لرزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وزیدن
تصویر وزیدن
((وَ دَ))
حرکت کردن باد یا نسیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهیدن
تصویر زهیدن
((زِ دَ))
زاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زخیدن
تصویر زخیدن
((زُ دَ))
غرغر کردن، ناله کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
((دَ دَ))
رفتن به تعجیل، شتابان تاختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
((جَ دَ))
غذا یا هر چیز دیگر را زیر دندان له کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تویدن
تصویر تویدن
((تَ دَ))
گرم شدن، داغ گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
Chew, Gnaw, Crunch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
Run, Scuttle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وزیدن
تصویر وزیدن
Blow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وزیدن
تصویر وزیدن
soprar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
жевать , грызть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
бегать , спешить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وزیدن
تصویر وزیدن
soplar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جویدن
تصویر جویدن
kauen, nagen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دویدن
تصویر دویدن
laufen, eilen
دیکشنری فارسی به آلمانی