جدول جو
جدول جو

معنی زکیدن

زکیدن((زَ دَ))
از روی خشم و دلتنگی با خود حرف زدن
تصویری از زکیدن
تصویر زکیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با زکیدن

زکیدن

زکیدن
سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی، با خود حرف زدن از سر قهر و غضب، غُر و لُند کردن، ژَکیدن، رَکیدن، لُند لُند کردن، لُندیدن، غُر غُر کردن، دَندیدن، دَندِش
زکیدن
فرهنگ فارسی عمید

زکیدن

زکیدن
خود بخود از قهر و خشم سخن کردن. (از برهان) (از آنندراج) (از غیاث اللغات). لندیدن و با خود از روی خشم و قهر در زیر لب سخن گفتن. (ناظم الاطباء). ژکیدن. زک و زار زدن. شکایت کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ژکیدن شود
لغت نامه دهخدا

ژکیدن

ژکیدن
با خویشتن زمزمه کردن، از دلتنگی، حرف زدن، با خود از غضب
ژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار