زاییدن، بچه آوردن، تراویدن، تراویدن آب از درز چیزی، کنایه از به وجود آمدن، برای مِثال قوتت از قوت حق می ز هد / نه از عروقی کز حرارت می جهد (مولوی - ۳۳۷)
زاییدن. (برهان) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). زاییدن و تولد کردن. (فرهنگ فارسی معین)... زیهیدن، زادن. پیش آوردن. (حاشیۀ برهان چ معین) : چون جان صبر در تن همت بمانده نیست گو قالب نیاز ممان هرگز و نزه. خاقانی. قوتت از قوت حق می زهد نز عروقی کز حرارت می جهد. مولوی. رزقها را رزقها او می دهد زانکه گندم بی غذایی کی زهد. مولوی. ، تراویدن. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا). تراویدن وجوشیدن. (آنندراج). جوشیدن و بیرون آمدن. (غیاث)...زَهیدن، جاری شدن. چکیدن... (حاشیۀ برهان چ معین). ترابیدن. تراویدن. پالائیدن. بَض ّ. نَذْع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قیر، چیزی سیاه که بر کشتی و خم و جز آن مالند تا آب نزهد. (منتهی الارب، یادداشت ایضاً) ، در بهارعجم نوشته که زهیدن خوشی کردن است. ملاطغرا در تذکرهالاحبار آورده، نثر: ارغوان به سرخرویی به اقران خود می زهد. (آنندراج)