- زرداده (پسرانه)
- نام پهلوانی ایرانی و عموزاده گرشاسپ پهلوان نامدار
معنی زرداده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زره گری زره سازی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرکب از خرداد (نام فرشته نگهبان آب) + به (بهتر، خوبتر)، نام جد دانشمندی ایرانی در قرن سوم که درعلم جغرافیا مهارت داشت
مجموعه
گوهردار، تیزکرده، آبدار
مروارید بزرگ و گرانبها که به تنهایی درون صدف را پر کرده باشد، کنایه از فرزند عزیز
عاشق دلبسته دلباخته، علاقه مند راغب مایل
آرد هاله آرد توله
نام رودخانه ایست
میوه دادن، ثمر دادن، نتیجه دادن، حاصل دادن
زر خالص
درختی است جزو تیره گل سرخیان جزو دسته بادامیها که دارای میوه شفت میباشد. آنچه را که بنام هسته میوه این درخت مینامیم عبارت از درون بر و دانه میباشد منشا این گیاه را از ارمنستان میدانند ولی به طور قطع اصل این درخت از آسیای غربی و مرکزی است درخت زرد آلو مرتفع نمیشود و شاخه هایش در اطراف گسترده میشود برگش بیضوی یا نسبتا گرد و بیشتر قلبی شکل و گلهایش سفید است اروق اروک مشمش، میوه درخت مذکور تا حدی درشت و آبدار و زرد رنگ یا زرد مایل به قرمز است قسمت ماکول میوه این گیاه بحد کافی دارای ذخیره قندیست و ضمنا بوی معطری نیز دارد. یا زردالوانک گونه ای از زردالو که میوه اش نامرغوب و دارای هسته ای تلخ و ریزتر از انواع دیگر است مشمش کلیبی زردالوی دانه تلخ. یا زردالو غوله (زردالو غوره) زردالوی نارس اخکوک. یا زردالوی پیش رس گونه ای از زردالو که دارای میوه ای ریزه و نامرغوب است و میوه اش زودتر میرسد. یا زردالوی شکر پاره گونه زردالو که میشوه اش بسیار شیرین و درشت و معطر و در خراسان فراوان است
جایی که زره سازند
پاره کردن (کاغذ پارچه و مانند آن) : (لباسش را جر داد)
اطاقی که در زمین سازند برای استفاده از خنکی آن و حفظ اغذیه و اشربه، محلی در زیر زمین که تابوت مرده را در آن مینهادند
قافیه شعر
چیزی که دور خود می گردد
دردمند، رنجور، علیل، مریض
ریزه های زر، سونش زر، زرخالص
دل بسته، دلباخته، فریفته، عاشق
گردش داده، چرخانده، کنایه از دیگرگون شده
آردهاله، نوعی آش که با آرد گندم می پختند، اماج، آش اماج
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
در آب کر تطهیر کردن، شستن متنجسی با آب کر
چرخنده، حرکت کننده
گشته
غبار آلوده: گفتند رسول الله اشعث و اغبر رسول علیه السلام چنین کالیده مو و گرد زده میاید
گردباد: تدبیر کارسازت بی دستبرد حیلت اندر غبار شبهت مانند گردباده. (سیف اسفرنگ)
حلقه ای آهنی که بدان چیز ها آویزند، چرخ سنگین چدنی است که محکم به میل لنگ پیچ و مهره شده. عمل عمده گردانه تنظیم ضربان نامرتب پیستونهاست. از محیط گردانه گاهی بعنوان باد بزن برای سرد گردن موتور استفاده کنند ولی امروزه از محیط آن که دندانه دار است بیشتر برای راه انداختن موتور بوسیله سلف استفاده میشود استفاده دیگری که از صفحه گردانه میشود استعمال آن بعنوان یکی از صفحات کلاچ است
گردش داده حرکت داده، بدور در آورده چرخانده، تغییر داده دیگر گون کرده
گرداب: خداوندا، چو آید پای برسنگ فتد کشتی دران گردابه تنگ... (نظامی)، طوفان: ازین گردابه چون باد بهشتی بساحل گاه قطب آورده کشتی. (نظامی)