- زداینده
- پاک کننده پاکیزه سازنده، جلادهنده
معنی زداینده - جستجوی لغت در جدول جو
- زداینده
- پاکیزه کننده، جلادهنده
- زداینده ((زَ یَ دَ یا دِ))
- پاک کننده، جلا دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
پاکیزه شده، زدوده
والد، بچه آورنده
دارای توانایی زاییدن، کنایه از دارای توانایی خلق و ابداع، آفریننده، کنایه از افزون شونده
تهیه کننده
امکانات
اکسپریمانتاتور
آژان، وکیل، اکسپوزان
آنکه آلاید
صعودی
آنکه آرایش دهد
آنکه آسودگی گرفته آنکه باسایش مشغول است
آزمایش کننده آزمایشگر مجرب
آنکه رباید
پاکیزه ساختن، جلا دادن
اسم انداییدن اندودن، اندود کننده کاهگل کننده، زراندود کننده
مالک صاحب
خواننده، نغمه کننده
ستایش کننده، مدح کننده
آرایش دهنده، زینت دهنده
آهنگ کننده، رغبت کننده
اندود کننده، کاهگل کننده
گوینده، کسی که سخنی بگوید
سازنده و آراینده، به رشته کشنده
کسی که چیزی را از جایی می رباید
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹) ، گوینده
استراحت کننده، آنکه در آسایش به سر می برد
زدودن، پاک کردن، پاکیزه ساختن، زداییدن، پاک کردن زنگ از فلز
افزاینده