جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ستاینده

ستاینده

ستاینده
مدح کننده و تعریف نماینده و مداح و ستایش کننده. (ناظم الاطباء). ستایشگر. (آنندراج). حامد. (دهار). ثناگو:
منم بندۀ اهل بیت نبی
ستایندۀ خاک پای وصی.
فردوسی.
همه پیش فرزند او بنده ایم
بزرگی ّ او را ستاینده ایم.
فردوسی.
بحکم آشکارا بحکمت نهفت
ستاینده حیران از او وقت گفت.
نظامی.
گرچه بدین درگه پایندگان
روی نهادند ستایندگان.
نظامی
لغت نامه دهخدا

ستافنده

ستافنده
صفه بلند که سقف آنرا بستونها افراشته باشند، بالا خانه ای که پیش آن ایوان گشاده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

سراینده

سراینده
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مِثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹)، گوینده
سراینده
فرهنگ فارسی عمید