معنی زداییده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با زداییده
زداییده
- زداییده
- پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
زداییده
- زداییده
- از میان رفته. نابود شده. زایل گشته و برطرف شده، جلا یافته. صیقلی شده. پاک شده. صفا یافته
لغت نامه دهخدا
زداییدن
- زداییدن
- زدودن، پاک کردن، پاکیزه ساختن، زداییدن، پاک کردن زنگ از فلز
فرهنگ فارسی عمید
بزداییده
- بزداییده
- مُرَکَّب اَز: ب + زداییده، زدوده شده. زدوده. زداییده شده. رجوع به زدودن و زداییدن و بزداییدن شود
لغت نامه دهخدا