جدول جو
جدول جو

معنی زبوده - جستجوی لغت در جدول جو

زبوده
بی درنگ، بی تامل، ناگهانی
گیاه تره
تصویری از زبوده
تصویر زبوده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبوده
تصویر کبوده
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زبوخه
تصویر زبوخه
ربوخه، خوشی و لذتی که از چیزی یا کاری خصوصاً جماع به انسان دست می دهد، ویژگی آنکه در جماع به اوج خوشی و لذت می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبده
تصویر زبده
پسندیده از هر چیز، خلاصه، برگزیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
درختی راست، بلند و بی بر مانند سفیدار، اشن، چنار و امثال آن ها، اسب خاکستری رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زموده
تصویر زموده
نقش و نگار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده، جلاداده، شفاف، برای مثال می آورد و نار و ترنج و بهی / زدوده یکی جام شاهنشهی (فردوسی - ۳/۳۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ربوده
تصویر ربوده
چیزی یا کسی که دریده شده، دربرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زبده
تصویر زبده
خلاصه و پسندیده و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوده
تصویر بوده
وجود داشته موجود، واقع شده حادث گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تبریزی در برخی از کتب (کبوده) مرادف با سپیدار نیز ذکر شد است. یا چوب کبوده. چوبی است بسیار نرم که خاتم مستقمیا روی آن چسبیده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبوده
تصویر عبوده
بند گی، خاکساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده پاکیزه شده، صیقل یافته، محو شده (غم و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبونه
تصویر زبونه
گردنکشی، خودپسندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبیده
تصویر زبیده
همیشه بهار از گیاهان، ویژه نامی در تازی همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زباده
تصویر زباده
گربه دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربوده
تصویر ربوده
((رُ دِ یا دَ))
دربرده، تاراج شده، مجذوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
پاک شده، صیقل یافته، محو شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کبوده
تصویر کبوده
((کَ دِ))
درخت بیدمشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوده
تصویر بوده
((دِ))
وجود داشته، موجود، واقع شده، حادث گشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبده
تصویر زبده
((زُ دِ))
برگزیده از هر چیز، خلاصه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زدوده
تصویر زدوده
خالص
فرهنگ واژه فارسی سره