جدول جو
جدول جو

معنی ربوده

ربوده((رُ دِ یا دَ))
دربرده، تاراج شده، مجذوب
تصویری از ربوده
تصویر ربوده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ربوده

ربوده

ربوده
چیزی را با تردستی برداشته و چابکی در برده، دزدیده تاراج شده، مجذوب
فرهنگ لغت هوشیار

ربوده

ربوده
گرفتار. مجذوب و شیفته:
دیوانه شد دلم که ربودش به غمزه یار
عقلی چنان بجای نباشد ربوده را.
کاتبی.
- ربودۀ عشق، مغلوب عشق. گرفتار عشق:
که نه تنها منم ربودۀ عشق
هر گلی بلبلی غزلخوان داشت.
سعدی.
، گرفته و تاراج شده و دزدیده. (ناظم الاطباء). مختلَس. خُلْسه. مسلوب. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
در ثیاب ربوده از درویش
کی بدست آیدت بهشت و ثواب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

ربودن

ربودن
به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن، به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن
فرهنگ لغت هوشیار