جدول جو
جدول جو

معنی زایشگاه - جستجوی لغت در جدول جو

زایشگاه
بیمارستانی که زنان آبستن هنگام زاییدن در آنجا بستری می شوند
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
زایشگاه
(یِ)
مرکّب از: زایش + گاه پسوند مکان، مولد. مؤسسه ای که در آنجا اطباو اسباب برای زایانیدن آبستنها مهیا است. زایشگه
لغت نامه دهخدا
زایشگاه
محلی که زنان آبستن در آن بستری میشوند
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
زایشگاه
((یِ))
بخش مخصوص زایمان در بیمارستان
تصویری از زایشگاه
تصویر زایشگاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
مدرسۀ عالی که تمام علوم در آنجا تدریس شود، مؤسسۀ آموزش عالی بزرگی که شامل چند دانشکده و رشته های گوناگون در سطح بالاتر از دیپلم در آن آموزش داده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پالشگاه
تصویر پالشگاه
جای پالیدن و کاوش کردن
فرهنگ فارسی عمید
جایی که در آن آزمایش های علمی و فنی به عمل آورند و ادوات آزمایش در آنجا فراهم باشد، لابراتوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
جای نمایش دادن، جایی که کالاهای بازرگانی، اشیای صنعتی، محصولات کشاورزی و یا آثار هنری به نمایش گذارده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
تخلص، نام یا لقبی که شاعر برای خود انتخاب می کند و در بیت آخر شعر می آورد مانند سعدی، حافظ و خواجو، بیتی که شاعر، نام شعری خود را در آن می آورد برای مثال به نام و کنیتت آراسته باد / ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر (عنصری - ۳۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش کردن خانم ها یا اصلاح سر و صورت آقایان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
جای آسودگی و آرامش، جای رامش، جای عیش وطرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسایشگاه
تصویر آسایشگاه
جای آسایش، محل استراحت و خواب، جایی که بیماران نیازمند به مراقبت دائم و طولانی مدت را نگه داری و معالجه کنند، ساناتوریوم
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
آنجای که از چیزی به چیزی ساید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یِ گَهْ)
رجوع به زایشگاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
تاتر، عرضه گاه، محل نمایش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
جای مدح و ثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامشگاه
تصویر رامشگاه
جای رامش محل عیش و طرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزمایشگاه
تصویر آزمایشگاه
محل امتحان، جای آزمایش، لابراتوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسایشگاه
تصویر آسایشگاه
محل آسایش و استراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
جای آرایش مغازه سلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالشگاه
تصویر پالشگاه
تصفیه خانه، محل تصفیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
محل دانش، جای علم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشگاه
تصویر دانشگاه
جای دانش، محل تعلیم و تعلم دانش، مؤسسه علمی وسیع شامل چند دانشکده و مؤسسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
((نَ یِ))
جایی که کالاهای بازرگانی، صنعتی یا محصولات کشاورزی به نمایش گذارده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
محل ستایش، بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه، مخلص، ستایشگر، ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری را بستاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسایشگاه
تصویر آسایشگاه
محل آسایش و استراحت
فرهنگ فارسی معین
محلی مجهز به وسایل لازم برای انجام تجارب علمی به وسیله متخصصان یا دانشجویان. لابراتوار، محلی برای آزمایش، محل تجربه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرایشگاه
تصویر آرایشگاه
((یِ))
جای آرایش، مغازه سلمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زایش ده
تصویر زایش ده
مولد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جای گاه
تصویر جای گاه
مقام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزمایشگاه
تصویر آزمایشگاه
Laboratory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
Exhibition, Exposition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
exposição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آزمایشگاه
تصویر آزمایشگاه
лаборатория
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نمایشگاه
تصویر نمایشگاه
exposición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی