جدول جو
جدول جو

معنی ستایشگاه

ستایشگاه
تخلص، نام یا لقبی که شاعر برای خود انتخاب می کند و در بیت آخر شعر می آورد مانند سعدی، حافظ و خواجو، بیتی که شاعر، نام شعری خود را در آن می آورد برای مثال به نام و کنیتت آراسته باد / ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر (عنصری - ۳۳۲)
تصویری از ستایشگاه
تصویر ستایشگاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ستایشگاه

ستایشگاه

ستایشگاه
محل ستایش، بخشی از قصیده و غزل که شاعر در آن از نسیب و تشبیب به ستایش ممدوح گریز زند، شریطه، مخلص، ستایشگر، ستایش کننده، ستاینده، کسی که دیگری را بستاید
ستایشگاه
فرهنگ فارسی معین

ستایشگاه

ستایشگاه
شریطه و مخلص شعر را گویند یعنی بیتی که قصیده یا قطعه یا مثنوی بدان تمام شود. (برهان). گریزگاه شعر شعرا از تغزل بمدح ممدوح. (آنندراج). مخلص شعر. (اوبهی) (صحاح الفرس). جای تخلص شعر بود. (لغت فرس اسدی) :
بنام و کنیتت آراسته باد
ستایشگاه شعر و خطبه تا حشر.
عنصری.
، جای بندگی و ستایش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سایشگاه

سایشگاه
آنجای که از چیزی به چیزی ساید. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

آسایشگاه

آسایشگاه
جای آسایش، محل استراحت و خواب، جایی که بیماران نیازمند به مراقبت دائم و طولانی مدت را نگه داری و معالجه کنند، ساناتوریوم
آسایشگاه
فرهنگ فارسی عمید

آرایشگاه

آرایشگاه
جای آرایش کردن خانم ها یا اصلاح سر و صورت آقایان
آرایشگاه
فرهنگ فارسی عمید

نمایشگاه

نمایشگاه
جای نمایش دادن، جایی که کالاهای بازرگانی، اشیای صنعتی، محصولات کشاورزی و یا آثار هنری به نمایش گذارده شود
نمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید