جدول جو
جدول جو

معنی زارغنک - جستجوی لغت در جدول جو

زارغنک
(غَ)
زمین ریگ ناک و سخت باشد. (برهان قاطع). و رجوع به زاراغنک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارنک
تصویر بارنک
(دخترانه)
نام درختی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارغنن
تصویر ارغنن
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغن، ارغون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
غالوک، مهره ای از جنس سنگ یا گل، زالوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغند
تصویر ارغند
خشم آلود، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب برای مثال بگرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شرزه شیر ارغند (بهار - ۲۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراغن
تصویر زراغن
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زارغنگ، زاراغنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زراغنگ
تصویر زراغنگ
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغن، زارغنگ، زاراغنگ، برای مثال زمین زراغنگ و راه درازش / همه سنگلاخ و همه شوره یکسر (عسجدی - ۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاراغنگ
تصویر زاراغنگ
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زارغنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارتنک
تصویر تارتنک
عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارتنک
تصویر کارتنک
تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت، عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاران
تصویر زاران
زاری کنان، گریه کنان، نالان
فرهنگ فارسی عمید
درختی خاردار با گل های سرخ و سفید و میوۀ کوچک سرخ و تلخ مزه که در جنگل های شمال ایران می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زارغنگ
تصویر زارغنگ
ریگزار، زمین سخت، زمین پوشیده از ریگ، زمین پر ریگ، ریگستان، زراغنگ، زراغن، زاراغنگ
فرهنگ فارسی عمید
(زَ غَ)
زمین ریگناک بوده و زراغن نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 263). زراغن است که زمین ریگناک و سخت باشد. (از برهان). زمین ریگناک باشد. (اوبهی) (از شرفنامۀ منیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
زمین زراغنگ و راه درازش
همه سنگلاخ و همه شوره یکسر.
عسجدی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 236).
ز فیض ابر دستت آب حیوان
برآمد از زمینهای زراغنگ.
شمس فخری (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُ نَ)
انفست. تنیدۀ عنکبوت. تننده. ثطاء. خانه عنکبوت. نسج عنکبوت. تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران) : درجیبش را کارتنک گرفته. کارتنه. (برهان). رجوع به کارتنه شود، دهنه. (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
اسم فارسی وج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
ایالتی بوده است در جنوب شرقی مجارستان واقع در ناحیۀ ترانسیبسکی، رجوع به دائره المعارف بستانی و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ)
مرکّب از: تار + تن، تننده + -ک، پسوند، عنکبوت. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (انجمن آرا). این کاف، کاف تصغیر است، تارتن نیز همان است:
تنند ارچه هر دو تار، بود راه بیشمار
ز زرتار مرد کار، بدیبای تارتن.
؟ (از انجمن آرا) (از آنندراج).
رجوع به تارتن، کارتن، کارتنه و کارتنک و عنکبوت شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
گونه ای از غبیرا و پستنک است و آنرا در نور و گرگان بارانک، در طوالش می انز، در کوهپایۀ گیلان (زمک) راج اربو، در کلارستاق الم دلی، در کجور الندری، در رامسر گارن و در خلخال مله، ملج میخوانند. این درخت در همه جنگلهای دریای خزر، طوالش، گیلان، کلارستاق، نور، کجور و گرگان یافت شود. در ارتفاع 500 گزی در دینوچال طالش تا2400 گزی آستارا. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
زمین سخت را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج) ، زمین ریگ بوم را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج). زمین ریگزار. (ناظم الاطباء). و رجوع به زراغنگ، زراغش، زراغن و زراغنگ شود
لغت نامه دهخدا
درختی از تیره گل سرخیان که خاردار است و دارای گلهای سفید و قرمز و صورتی میباشد. گل آذینش دیهیم است. میوه اش قرمز و کوچک و کمی تلخ مزه است. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که در تمام جنگلهای شمالی ایران (طوالش و گیلان و کلارستاق و نور و کجور و گرگان) وجود دارد و بیشتر در ارتفاعات فوقانی جنگل دیده میشود می انز راج اربو الم دلی الندری گارن. ملج غبیرای بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراغنگ
تصویر زراغنگ
زمین ریگ ناک و زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراغن
تصویر زراغن
زمین ریگ ناک و زخم
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است بد بو که از چین آورند برگش ببرگ سداب ماند و بقول قدما طبعش سرد و تر است و خاصیت وی آنست که دفع بوی مشک کند حلبه چینی، کاسه سفالین بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
گلی که به جهت کمان گروهه گلوله کرده باشند مهره کمان گروهه
فرهنگ لغت هوشیار
خشمگین قهر آلود. توضیح در فرهنگ های فارسی بخطا (ارغند) را دلیر و شجاع معنی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتنک
تصویر کارتنک
((تَ نَ))
عنکبوت، تار عنکبوت، کارتند، کارتن، کارتینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاراغنگ
تصویر زاراغنگ
((غَ))
زمین سخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارغند
تصویر ارغند
((اَ غَ))
خشمگین، قهرآلود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زراغن
تصویر زراغن
((زَ غَ))
زمین سخت، ریگزار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاغوک
تصویر زاغوک
گلی که به جهت کمان گروهه گلوله کرده باشند، مهره کمان گروهه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارتنک
تصویر تارتنک
عنکبوت
فرهنگ واژه فارسی سره
گیاه بارانک از انواع تیس
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه زنگ، درختچه ای با گل های سفید و میوه ی ریز قهوه ای با
فرهنگ گویش مازندرانی