معنی کارتنک کارتنک تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت، عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کندتارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن تصویر کارتنک فرهنگ فارسی عمید