- ریغو
- آنکه خود را ملوث سازد گه ظلود
معنی ریغو - جستجوی لغت در جدول جو
- ریغو
- کسی که اسهال دارد و نمی تواند خود را کنترل کند، کنایه از آدم ضعیف
- ریغو
- انسان یا حیوانی که اسهال و شکم روش داشته باشد و خود یا دیگری را آلوده سازد، ریخ آلوده، ریخو، ریخن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضعیف و ناتوان
باریک و لاغر و نحیف
حاکم خلخ، پادشاه ترکستان: اندر عمل تسکین عیار بک غازی بندند میان پیشت صد پیغو و صد تکسین. (سوزنی)
کسی که ریش دراز دارد، ریش دار، ریشور
پرنده ای شکاری از تیرۀ باز با بال های سفید، نوک سیاه و چشم های قهوه ای مایل به قرمز
یارغو، مؤاخذه، بازخواست، محاکمه، منازعه، دعوا
ترکی باژ، کیفر دادن، بازرسی عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی مجلس محاکمه
آدم پر سر و صدا
جیغ جیغو: بسیار جیغ کشنده
جیغ جیغو: بسیار جیغ کشنده
مردی که ریش دارد
ریغو، انسان یا حیوانی که اسهال و شکم روش داشته باشد و خود یا دیگری را آلوده سازد، ریخ آلوده، ریخن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی و داماد طوس سپهسالار ایران
حیله فریب، نیرنگ
کینه، دشمنی
کینه، دشمنی، نفرت، برای مثال جهان ویژه کردم به برنده تیغ / چرا دارد از من به دل شاه ریغ (فردوسی - ۵/۱۶۲)
راغ، دامن کوه، صحرا،برای مثال همه کوه و غار و در و دشت و ریغ / برافکنده دست و سر و ترک و تیغ (اسدی - لغت نامه - ریغ)
راغ، دامن کوه، صحرا،
مکر، حیله
دامن کوه، صحرا
کینه، نفرت، ریخ
ریق، مدفوع، گه، سرگین
ریغش در آمدن: کنایه از ضعیف و ناتوان گردیدن
ریغ رحمت را سر کشیدن: کنایه از مردن و فوت کردن
ریغش در آمدن: کنایه از ضعیف و ناتوان گردیدن
ریغ رحمت را سر کشیدن: کنایه از مردن و فوت کردن
مکر، حیله، فریب، احتیال، گول، کلک، دستان، شکیل، شید، دویل، خدعه، قلّاشی، خاتوله، اشکیل، ترفند، حقّه، ترب، غدر، تزویر، گربه شانی، روغان، تنبل، دغلی، ستاوه، کید، نارو، نیرنگ، دلام، چاره برای مثال گر نشیند فرشته ای با دیو / وحشت آموزد و خیانت و ریو (سعدی - ۱۷۷)