جدول جو
جدول جو

معنی ریزاننده - جستجوی لغت در جدول جو

ریزاننده
(نَنْ دَ / دِ)
ریزریزکننده (از مادۀ ریز و ریزه) : مفتّت، ریزانندۀ حصاه. (یادداشت مؤلف) ، ریزنده. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیباننده
تصویر شیباننده
لرزاننده، درهم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
کسی که دیگری را بگریاند، چیزی که باعث گریه شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنجاننده
تصویر رنجاننده
رنج دهنده، آزاردهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
تکان دهنده، به لرزآورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیچاننده
تصویر پیچاننده
پیچ دهنده، کسی که چیزی را در جایی بپیچاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
کسی که چیزی را بسوزاند، آنچه چیزی را بسوزاند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویاننده
تصویر رویاننده
آنکه دانه یا گیاهی را رویانده و پرورش می دهد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
ریزریزکرده. مفتّت. (یادداشت مؤلف) ، ریخته. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ نَنْ دَ / دِ)
از مادۀ ریز و بریزه، ریزاننده: مفتّت، بریزانندۀحصاه. (یادداشت دهخدا). و رجوع به بریزانیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیزانیده
تصویر لیزانیده
سرداده لغزانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزاننده
تصویر لغزاننده
آنکه کسی یا چیزی را بلغزاند. لغزانی. لغزان بودن ملاست لیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزاننده
تصویر لرزاننده
آنکه بلرزاند کسی که بلرز در آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گمیزاننده
تصویر گمیزاننده
بشاشیدن وادارنده
فرهنگ لغت هوشیار
بگرفتن وا دارنده، شعله ور سازنده: شمع روشن نی ز گیراننده ای یا بگیراننده ای داننده ای. (مولوی)، مقید سازنده، متصل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریاننده
تصویر گریاننده
آنکه یا آنچه بگریاندگریه آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیچاننده
تصویر پیچاننده
آنکه بپیچاندخماننده گرداننده به پیچ و تاب دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیساننده
تصویر خیساننده
آنکه چیزی را خیس و مرطوب سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویاننده
تصویر رویاننده
نمو دادن (تخم یا دانه کاشته شده و مانند آن) رشد دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنجاننده
تصویر رنجاننده
رنج دهنده آزار دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
آنکه یا آنچه بسوزاند محرق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
Caustic, Stinging
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
caustique, piquant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
cáustico, punzante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
korosif, pedih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
घातक , जलन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
bijtend, brandend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
żrący, piekący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
caustico, pungente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
cáustico, picante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
腐蚀性的 , 刺痛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
їдкий , пекучий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
ätzend, stechend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
едкий , жгучий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوزاننده
تصویر سوزاننده
부식성의 , 쏘는
دیکشنری فارسی به کره ای