معنی شیباننده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شیباننده
چسباننده
- چسباننده
- کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
پیچاننده
- پیچاننده
- آنکه بپیچاندخماننده گرداننده به پیچ و تاب دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
شیبانیدن
- شیبانیدن
- مخلوط کردن (آرد با آب و مانند آن) خمیر کردن، فریفته گردانیدن، لرزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار