- ریخبین
- ماده ای است از لبنیات و آن ترف سیاه (ترف) و چیزیست مانند قرقروت که از آب کشک یا دوغ گیرند. رنگ آن سرخ مایل بسیاهی و ترش مزه است
معنی ریخبین - جستجوی لغت در جدول جو
- ریخبین
- قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، پینو، کشک سیاه، هلباک، ترف، لیولنگ، ترپک، رخبین، پینوک، هبولنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ذره بین
میکروسکوپ، خردبین
ریزبیننده، دارای دقت زیاد، میکروسکوپ
میکروسکوپ
ماده ای است از لبنیات و آن ترف سیاه (ترف) و چیزیست مانند قرقروت که از آب کشک یا دوغ گیرند. رنگ آن سرخ مایل بسیاهی و ترش مزه است
قره قروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، ترف، لیولنگ، ترپک، پینوک، هلباک، ریخبین، هبولنگ، کشک سیاه، پینو برای مثال خوان تو همی بینم چون خانۀ کردان / آراسته همواره به شیراز و به رخبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
هوشیار، هوشمند
جمع راهب، هیرسایان جمع راهب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع راغب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
پارسی تازی گشته رخبین ترف ترپک از دوغ ترش سازند رخبین، صمغ صنوبر راتیاج
میکروسکوپ
آنچه که بتوان آنرا از ظرفی وارد ظرف دیگر کرد، آلت یا ظرفی که از فلزی در قالبی ریخته باشند
جمع ریحان، ونجنک ها شاد اسپرم ها جمع ریحان اسپرغمها
جمع راهب، هیرسایان
شخص دقیق و کنجکاو
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، ریتانج، راتینج
نگهبانان راه، جمع واژۀ رهبان، راهب ها، پارسایان مسیحی، دیرنشین ها، جمع واژۀ رهبان
دارای قوۀ بینایی دقیق، کنایه از دقیق، کنجکاو و باهوش
پاشیدنی، افشاندنی، هر چیزی که بتوان آن را از ظرفی به ظرف دیگر ریخت
هر ظرف یا آلتی که آن را از چدن یا فلز دیگر در قالب ریخته باشند
هر ظرف یا آلتی که آن را از چدن یا فلز دیگر در قالب ریخته باشند
تثنیه غریب: غریب القرآن و غریب الحدیث
دقیق، کنجکاو
ریحان ها، جمع واژۀ ریحان، از سبزی های خوردنی خوش بو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، اسپرغم، سپرغم، شاه اسپرغم، نازبو، ضیمران، ضومران، ونجنک، اسفرغم، اسفرم، اسپرم، سپرهم، سپرم، شاه اسپرم، شاه سپرغم، شاه سپرم، شاه پرم، شاسپرم
Perceptive
Granularity
восприимчивый
гранулярность
wahrnehmend
Granularität