کبح، چیزی سیاه و بسیار ترش که ازآرد میده و شیر گوسپند سازند، (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان)، گویا لهجه ای از رخبین است، رجوع به رخبین شود، گیاه خشک، (ناظم الاطباء)
قَرَه قُروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، تَرف، لیولَنگ، تَرپَک، پینوک، هَلباک، ریخبین، هبولَنگ، کَشکِ سیاه، پینو برای مِثال خوان تو همی بینم چون خانۀ کردان / آراسته همواره به شیراز و به رخبین (عماره - شاعران بی دیوان - ۳۶۱)