معنی ریزبین - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ریزبین
ریزبین
- ریزبین
- که موجودات ریز را ببیند،
میکروسکوپ، (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین)، خردبین، (فرهنگ رازی)
لغت نامه دهخدا
ریخبین
- ریخبین
- ماده ای است از لبنیات و آن ترف سیاه (ترف) و چیزیست مانند قرقروت که از آب کشک یا دوغ گیرند. رنگ آن سرخ مایل بسیاهی و ترش مزه است
فرهنگ لغت هوشیار
تیزبین
- تیزبین
- دارای قوۀ بینایی دقیق، کنایه از دقیق، کنجکاو و باهوش
فرهنگ فارسی عمید