جدول جو
جدول جو

معنی رَوَى - جستجوی لغت در جدول جو

رَوَى
شرح دادن، او روایت کرد، خاموش کردن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پناه دادن، پناهگاه
دیکشنری عربی به فارسی
دیدن، نظر
دیکشنری عربی به فارسی
چروک انداختن، پلیسه، تا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
برشته کردن، کمی
دیکشنری عربی به فارسی
پرتاب کردن، پرتاب، دور انداختن، شلّیک کردن، انداختن، نیزه انداختن
دیکشنری عربی به فارسی
پرستاری کردن، چرا، حمایت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
اتو کردن، پرس
دیکشنری عربی به فارسی
قصد داشتن، او قصد داشت
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره گفتن، روایت کرد
دیکشنری عربی به فارسی