معنی رَوى
رَوى
دوباره گفتن، روایت کرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با رَوى
دَوى
دَوى
صِدایِ اِنفِجار دادَن، رَعد و بَرق زَد
دیکشنری عربی به فارسی
عَوى
عَوى
نالِه کَردَن، زوزِه کِشیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَوَى
رَوَى
شَرح دادَن، او رِوایَت کَرد، خاموش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَمى
رَمى
پَرتاب کَردَن، پَرتاب
دیکشنری عربی به فارسی