معنی أَوَى
أَوَى
پناه دادن، پناهگاه
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با أَوَى
أَقوَى
أَقوَى
قَوی تَرین، قَوی تَر
دیکشنری عربی به فارسی
أَذَى
أَذَى
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آزار رِساندَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَوفَى
أَوفَى
بَرآوَردِه کَردَن، رِضایَت بَخش تَر
دیکشنری عربی به فارسی
طَوَى
طَوَى
چُروک اَنداختَن، پِلیسِه، تا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَوَى
شَوَى
بِرِشتِه کَردَن، کَمی
دیکشنری عربی به فارسی
رَوَى
رَوَى
شَرح دادَن، او رِوایَت کَرد، خاموش کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
كَوَى
كَوَى
اُتو کَردَن، پِرِس
دیکشنری عربی به فارسی
نَوَى
نَوَى
قَصد داشتَن، او قَصد داشت
دیکشنری عربی به فارسی