- رَائِع
- عالی، شگفت انگیز، جالب، شکوهمند
معنی رَائِع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخالف، رد کردن، رد کننده
نگران، ترسیده، ترسان
ناامید، بیهوده
مطیع، موضوع، تسلیم شده
پیشگام شدن، پیشگام
رقّاص، رقصنده
خواهان، مایل، مشتاق
انگیزش، انگیزه، پیشرانه، دلیل
استوایی، بسته بندی
اتّصال دهنده، پیوند
سرگردان، گمشده
وابسته، ادامه داد، شاگرد، زیر دست
خیانت شده، خائن، بی وفا، خیانتکارانه، خیانت آمیز
وزوز، پشتکار
قابل توجّه بودن، شگفت انگیز
سرگشته، گمشده، سرگردان
فروشنده
رهبر، پیشگام، ستوان
محرّک، بازدارنده، دافع
بازگشتی، برگشت
چهارم
گسترده، گرسنه
چابک، شوخ، ماهر، مبتکرانه
پایدار، دائمی، بی وقفه، دیکتاتور، همیشگی
بی روح، بدبخت، غمگین، فقیر
فریبکار، فریبنده، فریب دهنده، فریب آمیز، دوچهره، حیله ای
دارنده
متحیّر، گیج شده، پریشان
آشفته، یک گدا
دائن، طلبکار