جدول جو
جدول جو

معنی رو - جستجوی لغت در جدول جو

رو
رونده، مانند تندرو، میانه رو، کجرو
تصویری از رو
تصویر رو
فرهنگ لغت هوشیار
رو
پسوند متصل به واژه به معنای رونده مثلاً تندرو، کندرو، خودرو، پسوند متصل به واژه به معنای جای رفتن مثلاً پیاده رو، مالرو، ماشین رو
تصویری از رو
تصویر رو
فرهنگ فارسی عمید
رو
رخ، چهره، رخسار، صورت، مقابل پشت، سطح و طرف بیرون چیزی
بی پروایی، گستاخی مثلاً عجب رویی داری!
حیا
وجه، شکل، برای مثال چو دریای جوشان زمین بردمید / چنان شد که کس روی هامون ندید (فردوسی - ۴/۶ حاشیه)
مقابل پایین، قسمت بالایی چیزی، بالا، برمبنای، بنابر، جهت، سو، طرف، مصلحت، برای مثال به مادر چنین گفت پس جنگجوی / که نابردن کودکان نیست روی (فردوسی - ۵/۳۰۸)
طاقت، تاب، برای مثال روی برگشتنم از روی تو نیست / که جهانم به یکی موی تو نیست (انوری - ۷۸۹) ، از تو بریدن صنما «روی» نیست / زان که چو رویت به جهان روی نیست (انوری - ۷۸۹) مقابل آستر، رویه، امکان، برای مثال نه راه شدن نه روی بودن / معشوقه ملول و ما گرفتار (سعدی۲ - ۴۵۰)
توانایی، برای مثال مرا هدیه باید اگر گفت راست / تو را رای و روی دبیری کجاست (فردوسی۱ - ۳/۱۴۶۵) چاره، برای مثال تو این راز مگشا و با کس مگوی / مرا جز نهفتن سخن نیست روی (فردوسی - ۲/۲۲۲) زیبایی، ساحل، برای مثال گر ایدون که زاین روی جیحون کشد / همی دامن خویش در خون کشد (فردوسی - ۲/۲۴۷)
از این رو: ازاین جهت، به این سبب
از چه رو: ازچه جهت، به چه سبب
به رو درماندن: به رودربایستی گیر کردن، از شرم حضور کاری را برعهده گرفتن و یا از چیزی گذشتن مثلاً این کار را نمی خواستم بکنم، به رو درماندم و قبول کردم
رو آمدن: بالا آمدن، روی چیزی ایستادن، ترقی کردن، رشد کردن، جلوه کردن، به جاه و مقام رسیدن
رو آوردن: توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
روی آوردن: رو آوردن، توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
رو انداختن: خواهش کردن، التماس و الحاح
رو برگرداندن: روی برگردانیدن از کسی یا چیزی، پشت کردن، اعراض کردن
رو برتافتن: رو برگرداندن، روی برگردانیدن از کسی یا چیزی، پشت کردن، اعراض کردن
رو بستن: بستن روی خود، حجاب بر چهره انداختن
رو گرفتن: بستن روی خود، حجاب بر چهره انداختن
رو پنهان کردن: روی خود را پوشاندن و به کسی نشان ندادن، خود را از نظر دیگری پنهان کردن، کنایه از پنهان کردن خود در خانه
رو تافتن: رو برگردانیدن از کسی یا چیزی، رو گرداندن، کنایه از اعراض کردن، پشت کردن، کنایه از گریختن، فرار کردن
رو بر تافتن: رو تافتن، رو برگردانیدن از کسی یا چیزی، رو گرداندن، کنایه از اعراض کردن، پشت کردن، کنایه از گریختن، فرار کردن
رو دادن به کسی: کنایه از کسی را بیش از حد گستاخ کردن، به کسی بیش از حد محبت کردن و او را جسور و پررو کردن
رو داشتن: جسارت داشتن، پررو بودن
رو کردن: توجه کردن، به کسی یا چیزی رو آوردن
روی کردن: رو کردن، توجه کردن، به کسی یا چیزی رو آوردن
رو گرداندن: از کسی یا چیزی روی برگردانیدن، پشت کردن، اعراض کردن
رو گردانیدن: رو گرداندن، از کسی یا چیزی روی برگردانیدن، پشت کردن، اعراض کردن
رو تافتن: رو گرداندن، از کسی یا چیزی روی برگردانیدن، پشت کردن، اعراض کردن
رو نمودن: روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
روی نمودن: رو نمودن، روی نشان دادن، ظاهر شدن، توجه کردن
رو نهادن: توجه کردن به کسی یا چیزی، رفتن به سوی کسی یا چیزی
رو آوردن: رو نهادن، توجه کردن به کسی یا چیزی، رفتن به سوی کسی یا چیزی
رو در رو: رو به رو
روی در روی: رو به رو، رو در رو
روی دادن: به وقوع پیوستن امری، رخ دادن، اتفاق افتادن، پدید آمدن و واقع شدن امری
رو دادن: روی دادن، به وقوع پیوستن امری، رخ دادن، اتفاق افتادن، پدید آمدن و واقع شدن امری
تصویری از رو
تصویر رو
فرهنگ فارسی عمید
رو
رخ، چهره، سطح، رویه، نما، طرف بیرون چیزی
روی کسی را سفید کردن: کنایه از مایه سربلندی او شدن، از او در بدی پیشی گرفتن
روی کسی را کم کردن: از گستاخی او جلوگیری کردن
تصویری از رو
تصویر رو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رویا
تصویر رویا
(دخترانه)
روینده، رؤیا، مجموعه ای از تصاویر افکار و احساسات که در حالت خواب بطور غیرارادی از ذهن می گذرد، آنچه واقعیت ندارد و فقط در عالم خیال می یابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روناک
تصویر روناک
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رومینا
تصویر رومینا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روماک
تصویر روماک
(پسرانه)
در گویش مازندران راست و منظم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روما
تصویر روما
(دخترانه و پسرانه)
آسمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشنک
تصویر روشنک
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر داراب و همسر اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشنا
تصویر روشنا
(دخترانه)
نور، روشنایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشن مهر
تصویر روشن مهر
(دخترانه)
خورشید درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشن رخ
تصویر روشن رخ
(دخترانه)
روشن چهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشن چهر
تصویر روشن چهر
(دخترانه)
آنکه چهره ای روشن و تابان دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشن
تصویر روشن
(دخترانه)
تابان، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشان
تصویر روشان
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشاک
تصویر روشاک
(پسرانه)
نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روشا
تصویر روشا
(دخترانه)
روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژینا
تصویر روژینا
(دخترانه)
روژین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژین
تصویر روژین
(دخترانه)
مانند روز، روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژیار
تصویر روژیار
(دخترانه)
آفتاب، خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژان
تصویر روژان
(دخترانه)
روزها، روزان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روژا
تصویر روژا
(دخترانه)
ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزیتا
تصویر روزیتا
(دخترانه)
رزیتا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزمهر
تصویر روزمهر
(پسرانه)
خورشید روز، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزک
تصویر روزک
(پسرانه)
روز کوتاه، لقب یکی از پسران شاه عباس پادشاه صفوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزبهان
تصویر روزبهان
(پسرانه)
نام عارف بزرگ قرن ششم، ابونصر بقلی شیرازی معروف به شیخ شطاح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزبه
تصویر روزبه
(پسرانه)
خوشبخت، بهروز، از موبدان بهرام گور ساسانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام اصلی سلمان فارسی از یاران معروف پیامبر (ص)، نام اصلی ابن مقفع دانشمند معروف ایرانی قرن دوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روزافزون
تصویر روزافزون
(دخترانه)
روز به روز پیشرفت کننده، آنچه روز به روز بر آن افزوده می شود، نام دختر کانون، سپهسالار ماچین در داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رودابه
تصویر رودابه
(دخترانه)
فرزند تابان، زن پسرزا، نام قلعه ای در غرب ایران، مرکب از رود (فرزند) + آبه (روشنی)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سیندخت و مهراب کابلی، همسر زال زر و مادر رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روحبخش
تصویر روحبخش
(دخترانه)
روح (عربی) + بخش (فارسی) مفرح، روح انگیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روح انگیز
تصویر روح انگیز
(دخترانه)
روح (عربی) + انگیز (فارسی) دل انگیز، مفرح، روح افزا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روح الله
تصویر روح الله
(پسرانه)
روح خداوند، لقب عیسی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روح الدین
تصویر روح الدین
(پسرانه)
آنکه روح دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از روجیار
تصویر روجیار
(پسرانه)
روژیار
فرهنگ نامهای ایرانی