جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با روشن چهر

روشن گهر

روشن گهر
روشن گوهر. که دارای ذات پاک و اصیل باشد. پاک اصل. صحیح النسب. (یادداشت مؤلف). آنکه سرشت روشن داشته باشد. روشن نهاد. (آنندراج) :
شبنم غنچۀ بیداردلان چشم بد است
صیقل سینۀ روشن گهران دست رد است.
صائب.
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب
خموشی می کند روشن گهر تیغ زبانها را.
صائب (از آنندراج).
و رجوع به روشن نهاد شود
لغت نامه دهخدا

روشن فکر

روشن فکر
آنکه دارای اندیشه ای روشن است، کسی که در امور با نظر باز و متجددانه نگرد
فرهنگ لغت هوشیار

روشن فکر

روشن فکر
دانا، باهوش، آنکه متجدّدانه و بر پایۀ تعقّل فکر می کند
روشن فکر
فرهنگ فارسی عمید

روشن بصر

روشن بصر
پاک نظرو بینا. (ناظم الاطباء). روشن بین. دانا:
خرد را تو روشن بصر کرده ای
چراغ هدایت تو برکرده ای.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

روشن ویر

روشن ویر
روشنفکر. که فهم و ادراک روشن دارد. که دارای هوش سرشار و قوه تمیز است:
حیلش را شناخت نتواند
جز کسی تیزهوش و روشن ویر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا