جدول جو
جدول جو

معنی رمضا - جستجوی لغت در جدول جو

رمضا
سختی گرما، شدت تابش حرارت، زمین داغ زمین تفسیده ریگ تافته ریگ تافته ریگ گرم، ریگ تافته ریگ گرم
فرهنگ لغت هوشیار
رمضا
شدت گرما، شدت تابش آفتاب بر زمین
تصویری از رمضا
تصویر رمضا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رمضان
تصویر رمضان
(پسرانه)
سنگ گرم و سوزان، نام ماه نهم از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
ماه روزه، ماه نهم از ماههای قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
ماه رمضان، ماه نهم سال قمری، شهر الصوم، ماه روزه، رمضان المبارک، ماه صیام، ماه مبارک، شهر الصبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمضان
تصویر رمضان
((رَ مَ))
ماه نهم از سال قمری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رمضاء
تصویر رمضاء
((رَ))
ریگ تافته، ریگ گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از امضا
تصویر امضا
دستینه، دستنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رحضا
تصویر رحضا
خوی که از پس تپ آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رملا
تصویر رملا
سال بی باران
فرهنگ لغت هوشیار
دست، دستینه نهادن، روا داشت، روان کردن، فرمان را گذرانیدن، راندن، جایز داشتن، علامتی که پای نامه یا سند گذارند، نام خود که در زیر ورقه نویسند، در گذرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضا
تصویر مرضا
مریض ها، بیمارها، ناخوش ها، جمع واژۀ مریض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امضا
تصویر امضا
علامت یا اسمی که پای نامه یا سند بگذارند، دستینه، نام خود را در ذیل حکم، نامه یا سند نوشتن، اجرا کردن، تمام کردن و پایان دادن کاری یا امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمگا
تصویر رمگا
مادیان، اسب ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمضان المبارک
تصویر رمضان المبارک
ماه رمضان، ماه نهم سال قمری، شهر الصوم، ماه روزه، ماه مبارک، شهر الصبر، رمضان، ماه صیام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رضا
تصویر رضا
(پسرانه)
خشنودی، رضایت، خشنود، راضی، نام امام هشتم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رضا
تصویر رضا
خرسندی
فرهنگ واژه فارسی سره
خشنود شدن، رضوان، خورسندی، خشنودی، پذیرش، خوشدلی، از نام های تازی خشنودی خوشدلی، صلاح صوابدید، (تصوف) رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر و مقام رضا بعد از مقام توکل است حقیقت رضا تسلیم شدن، سالک است، خشنود راضی. یا رضا بودن، خوشدل بودن، خشنود بودن، راضی بودن، خشنودی خوشدلی
فرهنگ لغت هوشیار
چراندن: در زمین گرم سوزش از خشم، باران تابستانی، سختی گرما، سوز درون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضا
تصویر رضا
خشنودی، خوش دلی، خشنود، در تصوف یکی از مراحل سلوک که سالک در آن هر حادثه ای را نتیجۀ مشیت الهی می بیند
فرهنگ فارسی عمید
برندگی و تیزی، بریدن، کار بری در گذشتن مردن بریدن قطع کردن، (شمشیر)، گذشتن روانه شدن، مجری گشتن، برندگی، آن گوهری حسامم در دست روزگار کاخر برونم آرد یک روز دروغا. درصد مصاف معرکه گر کند گشته ام روزی بیک صقال بجای آید این مضا. (مسعود سعد)، نفوذ روانی، حل وعقد امور کاربری، چون پادشاه حلیم و عالم باشد ورایزن حکیم و خردمند داشت که بسداد و غنا و نفاذ و مضا مذکور باشد و بتجربت وممارست و نیک بندگی و شفقت مشهور، بریدن قطع کردن، محققاً، یقیناً، حتماً، قطعاً
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمض
تصویر رمض
((رَ مْ))
سنگریزه، آفتاب سوزان، باران آخر تابستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رضا
تصویر رضا
((رِ))
خشنودی، صلاحدید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مضا
تصویر مضا
((مَ))
بریدن، قطع کردن، برندگی، قاطعیت در کار، نفوذ، روانی، حل و عقد امور، کاربری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مضا
تصویر مضا
نفوذ و رخنه کردن در کاری و انجام دادن آن، نفوذ، روانی، برندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رضا
تصویر رضا
Complacency
دیکشنری فارسی به انگلیسی
самодовольство
دیکشنری فارسی به روسی
задоволення
دیکشنری فارسی به اوکراینی