جدول جو
جدول جو

معنی رمض

رمض((رَ مْ))
سنگریزه، آفتاب سوزان، باران آخر تابستان
تصویری از رمض
تصویر رمض
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با رمض

رمض

رمض
چراندن: در زمین گرم سوزش از خشم، باران تابستانی، سختی گرما، سوز درون
فرهنگ لغت هوشیار

رمض

رمض
پیکان در میان دوسنگ نهادن و بدان کوفتن تا تنک گردد. (تاج المصادر بیهقی). گذاشتن سرنیزه و پیکان را میان دو سنگ املس و کوفتن آن تا نازک گردد. (از اقرب الموارد). تیز کردن پیکان را در میان دو سنگ هموار. (از ناظم الاطباء) ، گوسفند راشکم کفانیده با پوست آن در مغاکی بر سنگریزه های تفسیده زیر خاکستر گرم پختن. (از منتهی الارب). شقه کردن گوسفند را با پوست و افکندن آن بر روی سنگ تفتیده وریختن خاکستر گرم بر روی آن تا بپزد. (از اقرب الموارد) ، چرانیدن گوسفندان و رمه را در زمین داغ و خوابانیدن آنها را در آن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

ربض

ربض
باره بارو، گرداگرد پیرامون شهر، آغل سر پناه، اندرونه روده، همسر، جایباش میانه میانه چیزی، بنیاد بنلاد، همسر، درخت انبوه پر برگ زن همسر مرد جایگاه گوسفند، محل سکنای طایفه، حصار قلعه باره، برج بارو، پیرامون شهر گرداگرد، روده، آنچه که در اندرون شکم باشد (سوای دل)، رسن پالان که بجانب زمین باشد جمع ارباض
فرهنگ لغت هوشیار