معنی مرضا - فرهنگ فارسی عمید
معنی مرضا
- مرضا
- مریض ها، بیمارها، ناخوش ها، جمع واژۀ مریض
تصویر مرضا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مرضا
ارضا
- ارضا
- خشنودش سگیرش خشنود کردن راضی گردانیدن ترضیه دادن چیزی به کسی برای خشنود کردن او اقناع
فرهنگ لغت هوشیار
رمضا
- رمضا
- سختی گرما، شدت تابش حرارت، زمین داغ زمین تفسیده ریگ تافته ریگ تافته ریگ گرم، ریگ تافته ریگ گرم
فرهنگ لغت هوشیار
مرما
- مرما
- جایی که از آن افکنند، مکان افکندن، آماجگاه، جایی که تیر بر آن انداخته می شود، کنایه از مقصد
فرهنگ فارسی عمید