جدول جو
جدول جو

معنی رستگاری - جستجوی لغت در جدول جو

رستگاری
خلاص، نجات
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
فرهنگ لغت هوشیار
رستگاری
رهایی، نجات، یافتگی
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
فرهنگ فارسی معین
رستگاری
آزادی، رهایی
تصویری از رستگاری
تصویر رستگاری
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رستگار
تصویر رستگار
آزادی و رهائی و خلاص و نجات یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رستگار
تصویر رستگار
نجات یافته، آزاد، رها، آسوده، رستار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رستگار
تصویر رستگار
((رَ))
رها شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستواری
تصویر دستواری
اقتدار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دستگیری
تصویر دستگیری
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، قرصی، متانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درستکاری
تصویر درستکاری
عمل درستکار درست کرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستیاری
تصویر دستیاری
مددکاری، حمایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستگیری
تصویر دستگیری
گرفتن دست کسی به اعانت، دستیاری، کمک، یاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستگرای
تصویر دستگرای
مغلوب زتون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دستکاری
تصویر دستکاری
با دست کار کردن، صنعت یدی، دست بردن در چیزی تصرف کردن، مرمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راستکاری
تصویر راستکاری
درستکاری، تقدس تدین، امانت، عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
تیمار داری، تیمار، خدمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شستگانی
تصویر شستگانی
اساس، بنیان، برای مثال ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی - ۲۵)، بنیاد و پی عمارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستگیری
تصویر دستگیری
دست کسی را گرفتن و به او کمک کردن، کمک، یاری، مدد، گرفتار ساختن و اسیر کردن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، استحکام، محکم کاری، در امور نظامی درجۀ استوار داشتن. استوار، استقامت، ثبات، پایداری، اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
در تازی نیامده رایزنی سباری عمل وشغل مستشار، اداره ای که مستشاران در آن کار کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استواری
تصویر استواری
محکمی، سختی، ثبات، پایداری، امن یت، اطمینان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستگیری
تصویر دستگیری
کمک، اعانت، اسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستگرای
تصویر دستگرای
((دَ گِ))
مغلوب، زبون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرستاری
تصویر پرستاری
شغل و عمل پرستار، مراقبت کردن از شخصی که توانایی انجام کارهای روزمرۀ خود را ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دستیاری
تصویر دستیاری
کمک، امداد، معاونت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استتاری
تصویر استتاری
Camouflaged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دستکاری
تصویر دستکاری
Manipulation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
замаскированный
دیکشنری فارسی به روسی
манипуляция
دیکشنری فارسی به روسی