جدول جو
جدول جو

معنی شستگانی

شستگانی
اساس، بنیان، برای مثال ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی - ۲۵)، بنیاد و پی عمارت
تصویری از شستگانی
تصویر شستگانی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شستگانی

شستگانی

شستگانی
اساس و بنیادو پی عمارت. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج). در برهان به معنی اساس و بنیاد عمارت آمده نمی دانم در بیت زیر از ابوالفرج رونی کلمه معنی اساس می دهد یا نه، و شاهد دیگری برای شستگانی نیافتم. (یادداشت مؤلف) :
ز گرد درگه او ساز شستگانی عمر
که قلب کعبه بود شستگانی محراب.
ابوالفرج رونی
لغت نامه دهخدا

شستگانی

شستگانی
یا کسور شستگانی، آنک منجمان بکار دارند چون دقیقه و ثالثه. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا

بیستگانی

بیستگانی
پول و مواجبی بوده که بسپاهیان میداده اند عشرینیه
بیستگانی
فرهنگ لغت هوشیار

دوستگانی

دوستگانی
پیاله پر شراب که کسی در نوبت خود از روی محبت و صفا بدیگری دهد
دوستگانی
فرهنگ لغت هوشیار

دوستگانی

دوستگانی
باده گساری با دوستان یا به یاد دوستان، باده ای که با دوست یا به یاد دوست بنوشند، پیالۀ شراب که کسی از روی محبت و صفا به دست دیگری بدهد، برای مِثال کسی را چو من «دوستگانی» چه باید / که دلشاد باشد به هر دوستگانی (فرخی - ۳۸۳)، دوستی، عشق
دوستگانی
فرهنگ فارسی عمید

بیستگانی

بیستگانی
جیره و مواجب، جیره و پولی که در قدیم به سپاهیان می داده اند، برای مِثال یکی را ز بن بیستگانی نبخشی / یکی را دوباره دهی بیستگانی (منوچهری - ۱۳۸)
بیستگانی
فرهنگ فارسی عمید