معنی دستگرای
دستگرای
((دَ گِ))
مغلوب، زبون
تصویر دستگرای
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با دستگرای
دستگرای
دستگرای
مغلوب زتون
فرهنگ لغت هوشیار
دستگردی
دستگردی
منسوب به دستگرد. رجوع به دستگرد شود
لغت نامه دهخدا
دستگرا
دستگرا
آزمودن، آزمایش، امتحان
فرهنگ فارسی معین
دستواری
دستواری
اقتدار
فرهنگ واژه فارسی سره
دستگیری
دستگیری
توقیف
فرهنگ واژه فارسی سره
دستاران
دستاران
مزدی که پیش از کار کردن بمزدور دهند، شاگردانه، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
دستیاری
دستیاری
مددکاری، حمایت
فرهنگ لغت هوشیار
دستورات
دستورات
جمع دستور به سیاق عربی
فرهنگ لغت هوشیار
دستمردی
دستمردی
یاری و مددکاری
فرهنگ لغت هوشیار