جدول جو
جدول جو

معنی ربع - جستجوی لغت در جدول جو

ربع
چهارک
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ واژه فارسی سره
ربع
انتظار کشیدن چهار یک چیزی، یک چهارم، ربع دانگ
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ لغت هوشیار
ربع
چهار یک، یک چهارم چیزی، پانزده دقیقه
ربع مسکون: یک چهارم کرۀ زمین که شامل خشکی های قابل سکونت است
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ فارسی عمید
ربع
((رُ))
یک چهارم، یک چهارم یک ساعت، پانزده دقیقه
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ فارسی معین
ربع
((رَ))
سرا، خانه، جای فرود آمدن جمع ربوع. ارباع
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ فارسی معین
ربع
اقامتگاه موقتی، سرا، منزل، ناحیه، سرزمین
چهار یک چیزی را گرفتن
در عروض اجتماع خبن و قطع و بتر است در فاعلاتن که فعل باقی بماند
تصویری از ربع
تصویر ربع
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ربعه
تصویر ربعه
مرد میانه، زن میانه، چهارتا، بویدان، نامه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربع
تصویر اربع
چهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربع
تصویر مربع
چهارگوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تربع
تصویر تربع
چهار زانویی چهار زانو نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربع
تصویر اربع
اربعه، چهارگانه مثلاً عناصر اربعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربع
تصویر مربع
باران بهاری، جای اقامت در فصل بهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربع
تصویر مربع
چهار گوش، چهار گوشه، در ریاضیات شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد، چهارسو
در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی، برای مثال از چهرۀ، افروخته، گل را، مشکن/، افروخته، رخ مرو تو، دیگر، به چمن، گل را، دیگر، خجل مکن، ای مه من/، مشکن، به چمن، ای مه من قدر سمن، چهار زانو
در علوم ادبی در علم عروض مسمطی که هر بند آن چهار مصراع داشته باشد
در موسیقی سازی از ردۀ رباب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مربع
تصویر مربع
هر چیز چهار گوشه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربع
تصویر اربع
((اَ بَ))
چهار، چهار زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربع
تصویر مربع
((مُ رَ بَّ))
چهارگوش، متوازی الاضلاعی که چهار ضلعش با هم برابر و زاویه هایش قائمه باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربع
تصویر مربع
Square
دیکشنری فارسی به انگلیسی
квадратный
دیکشنری فارسی به روسی
वर्गाकार
دیکشنری فارسی به هندی
বর্গাকার
دیکشنری فارسی به بنگالی