چهار. اربعه، چهارگانه. - آباء اربعه. رجوع به آباء شود. - اخلاط اربعه. رجوع به اخلاط شود. - ادلۀ اربعه. رجوع به ادله شود. - ارکان اربعه. رجوع به ارکان شود. - ازمان اربعه. رجوع به ازمان شود. - اشکال اربعه. رجوع به اشکال شود. - اعمال اربعه. رجوع به اعمال شود. - اقطاب اربعه. رجوع به اقطاب شود. - اوتاد اربعه. رجوع به اوتاد شود. - خلفای اربعه. رجوع به خلفا شود. - ذواربعه اضلاع. رجوع به ذواربعه اضلاع شود. - ذواربعه و اربعین،هزارپا. اسقولوفندریا. - ریاح اربعه. رجوع به ریاح شود. - طبایع اربعه. رجوع به طبایع شود. - عناصر اربعه. رجوع به عناصر شود. - فصول اربعه. رجوع به فصول شود. - قوائم اربعه. رجوع به قوائم شود. - کتب اربعه. رجوع به کتب شود. - محصورات اربعه. رجوع به محصورات شود. - مذاهب اربعه. رجوع به مذاهب شود. ، چهار مرد