سنت. نام ملکۀ فرانسه. وی در حدود سال 520 میلادی در تورن تولد یافت و در سال 587 میلادی در پواتیه مرد. هنوز بسن ده سالگی نرسیده بود که کلوتر اول پادشاه فرانسه، برتر پدر او را که پادشاه تورن بود و دو عمویش را کشت و او را نیز به اسیری برد
سنت. نام ملکۀ فرانسه. وی در حدود سال 520 میلادی در تورن تولد یافت و در سال 587 میلادی در پواتیه مرد. هنوز بسن ده سالگی نرسیده بود که کلوتر اول پادشاه فرانسه، برتر پدر او را که پادشاه تورن بود و دو عمویش را کشت و او را نیز به اسیری برد
کیسه ای غده مانند در زیر پوست شکم سگ آبی نر و ماده که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار می رفت، خزمیان، جند بیدستر، جند بیدست، خایۀ سگ آبی، آش بچگان، جند بادستر
کیسه ای غده مانند در زیر پوست شکم سگ آبی نر و ماده که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار می رفت، خَزمیان، جُندِ بیدَستَر، جُندِ بیدَست، خایِۀ سَگِ آبی، آش بَچگان، جُندِ بادَستَر
جوانمرد، برای مثال ولیکن رادمردان جهان دار / چو گل باشند کوته زندگانی (دقیقی - ۱۰۶)، ز بهر درم تا نباشی به درد / بیآزار بهتر دل رادمرد (فردوسی - ۳/۳۹۷)
جوانمرد، برای مِثال ولیکن رادمردان جهان دار / چو گل باشند کوته زندگانی (دقیقی - ۱۰۶)، ز بهر درم تا نباشی به درد / بیآزار بهتر دل رادمرد (فردوسی - ۳/۳۹۷)
نام شهری بوده در فارس از ابنیۀ بهرامشاه، چه گرد در لغت فارسی بمعنی شهر و حصار است و رام مخفف بهرام است و اکنون آن شهر را معرب کرده به رامجرد مشهور است. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به رامجرد در همین لغت نامه شود
نام شهری بوده در فارس از ابنیۀ بهرامشاه، چه گرد در لغت فارسی بمعنی شهر و حصار است و رام مخفف بهرام است و اکنون آن شهر را معرب کرده به رامجرد مشهور است. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به رامجرد در همین لغت نامه شود
واضع زیج و قوانین نجومی و هودل بند. (ناظم الاطباء). واضع قوانین نجومی. منجمی که در زیجات بعد کواکب را نویسد. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). آنکه رصد بندد. منجم. راصد. (فرهنگ فارسی معین). منجم و ستاره شناس، زیرا که همیشه چشم بر کواکب دارد. (از آنندراج) : رصدبندان بر او مشکل گشادند طرب را طالعی میمون نهادند. نظامی. خضر سکندرمنش چشمه رای قطب رصدبند مجسطی گشای. نظامی. جهان فیلسوف جهان خواندم رصدبند هفت آسمان داندم. نظامی. چون بلیناس روم صاحب رای هم رصدبند و هم طلسم گشای. نظامی
واضع زیج و قوانین نجومی و هودل بند. (ناظم الاطباء). واضع قوانین نجومی. منجمی که در زیجات بُعد کواکب را نویسد. (از لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف). آنکه رصد بندد. منجم. راصد. (فرهنگ فارسی معین). منجم و ستاره شناس، زیرا که همیشه چشم بر کواکب دارد. (از آنندراج) : رصدبندان بر او مشکل گشادند طرب را طالعی میمون نهادند. نظامی. خضر سکندرمنش چشمه رای قطب رصدبند مجسطی گشای. نظامی. جهان فیلسوف جهان خواندم رصدبند هفت آسمان داندم. نظامی. چون بلیناس روم صاحب رای هم رصدبند و هم طلسم گشای. نظامی
نام رودی است در هندوستان بطول 370 میل که از کوههای کراورال هیمالیا سرچشمه میگیرد و بسوی جنوب سرازیر میشود. این رود پس از گذشتن از استانهای ’دهلی’ و ’اگره’ و سیراب ساختن سرزمین های آندو و پیمودن 450هزار گز راه در نقطۀ واقع در 9هزارگزی شمال خاوری ’کنوج’ به رود ’گنگ’ می پیوندند. (از قاموس الاعلام ترکی) (وبستر جغرافیایی)
نام رودی است در هندوستان بطول 370 میل که از کوههای کراورال هیمالیا سرچشمه میگیرد و بسوی جنوب سرازیر میشود. این رود پس از گذشتن از استانهای ’دهلی’ و ’اگره’ و سیراب ساختن سرزمین های آندو و پیمودن 450هزار گز راه در نقطۀ واقع در 9هزارگزی شمال خاوری ’کنوج’ به رود ’گنگ’ می پیوندند. (از قاموس الاعلام ترکی) (وبستر جغرافیایی)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 9هزارگزی شمال باختری ایذه کنار راه مالرو ایذه واقعست. محلی است جلگه، گرمسیر، سکنۀ آن 108 تن از ایل بختیاری هستند و آب آن ازقنات تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان گیوه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 9هزارگزی شمال باختری ایذه کنار راه مالرو ایذه واقعست. محلی است جلگه، گرمسیر، سکنۀ آن 108 تن از ایل بختیاری هستند و آب آن ازقنات تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان گیوه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
نام کوهی است که در شمال شهر کرج واقع شده است. مرغزار کتیو که از مشاهیر مرغزارهای عراق است بطول شش فرسنگ و عرض سه فرسنگ در شمال این کوه است و چشمه ای که به خسرو منسوب است در پای آن کوه واقع است. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 195)
نام کوهی است که در شمال شهر کرج واقع شده است. مرغزار کتیو که از مشاهیر مرغزارهای عراق است بطول شش فرسنگ و عرض سه فرسنگ در شمال این کوه است و چشمه ای که به خسرو منسوب است در پای آن کوه واقع است. (نزهه القلوب مقالۀ سوم چ اروپا ص 195)