جدول جو
جدول جو

معنی باد گند

باد گند
در پزشکی ورمی که در خایۀ مرد پیدا می شود، باد خصیه، باد فتق، فتق
تصویری از باد گند
تصویر باد گند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باد گند

باد گند

باد گند
بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید و بسبب آن خصیه بزرگ شود و درد کند و آنرابعربی فتق گویند. (برهان). فتق. (ناظم الاطباء). بادی که در شکم و خصیه پیچد و خصیه ازو ورم کند. (سروری). بادیست که در خصیۀ مردم پدید آید، خصیه ورم کند و خصیه را بپارسی گند خوانند و این مرض را بعربی فتق گویند بمعنی گشادگی که آن پرده ای است برخلاف فتق. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به باد فتق و بادگن شود
لغت نامه دهخدا

باد گنده

باد گنده
باد بویناک. باد متعفن. الریح المنتنه. (اقرب الموارد). زُهْم. زهمه. (منتهی الارب) ، بادفرا نیز گویند که بازیچۀ اطفالست و آن پوست پاره ای باشد مدور که ریسمانی در آن گذارند و در کشاکش آورند تا بگردش درآید و صدائی از آن ظاهر شود. (برهان) (آنندراج). رجوع به بادافراه، بادافره، بادفره، بادفر و فرفره شود
لغت نامه دهخدا

باد تند

باد تند
بمعنی طوفان و تندباد و گردباد. (آنندراج). ریح. دعبیه. زِهْلِق. عَصوف. ریح لِباع. (منتهی الارب) ، خیال فاسد و اندیشۀ تباه کردن. (آنندراج). رجوع به باد سنجیدن و باد در کلاه افکندن و باد در کلاه داشتن و باد در سر افکندن و باد در سر داشتن و باد در سر کردن و باد در زیر دامن داشتن و باد در سر شدن و باد شود
لغت نامه دهخدا

باد هنج

باد هنج
دریچه روزنه دریچه و روزنی که برای آمدن هوای تازه سازند
باد هنج
فرهنگ لغت هوشیار