- راتینج
- صمغ
معنی راتینج - جستجوی لغت در جدول جو
- راتینج
- راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، رخبینه، ریتانج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صمغ رشینه (در فارسی) یونانی زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، رخبینه، ریتانج، راتینج
رشینه (در فارسی) یونانی زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آرامش تن، موسیقی دان عهد ساسانیان، نام یکی از نوازندگان و موسیقیدانان در زمان ساسانیآنکه واضع ساز چنگ بوده است
حقیقت، واقعیت
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
پاتنی
پلکان، راهرو اطاق یا پشت بام که دارای چند پله باشد، شیب
پارسی تازی گشته رازیانگ رازیام از گیاهان رازیانه گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
رشینه (در فارسی) زمج هم آوای رنج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی) انگم کاج
کسی که سنجش راه کند
صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
یونانی تازی گشته (صمغ حاصل از اقسام کاج ها) رشینه: زمج صمغ حاصل از کاجها. توضیح: این نام امروزه بطور کلی بمفهوم عام تر بانتین استعمال گردد تربانتین
بمعنی حقیقی و واقعی
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
یونانی ک چنگار سنگی چنگار دریایی
صمغ رایتانج رشینه یونانی تازی و پارسی گشته زمج (صمغ) زنگباری (گویش شیرازی)
نوعی کرم دراز و سرخ که در جاهای نرم و مرطوب بهم رسد حمر الارض
راتیانج، صمغ درخت صنوبر، رخینه، رشینه، رخبینه، راتینج
خراطین، جانوری بی دست و پا و خزنده با بدن نرم و بی استخوان، کرم خاکی
پله، پلکان، پاشیب، راهرو اتاق یا پشت بام که دارای پله باشد
منسوب به لاتین: از قوم لاتین
حقیقی، واقعی
راستی، حقیقی، واقعی، برای مثال حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه / اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین (منوچهری - ۹۰)
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیام، بادتخم، برهلیا
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیام، بادتخم، برهلیا
Routine
рутинный
routinemäßig