جدول جو
جدول جو

معنی ذاب - جستجوی لغت در جدول جو

ذاب
(ذاب ب)
نعت فاعلی از ذب. بعیرٌ ذاب، لا یتقارّ فی مکان واحد. شتر که در یک جای قرار نگیرد
لغت نامه دهخدا
ذاب
عیب، (مهذب الاسماء)، ذام، ذیم، ذان، ذین: آهو،
سخت تشنه چنانکه لبها خشک شده باشد از تشنگی، (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ذاب
دشنام دریدگی گستاخی آک (عیب)، کاستی کمی، گداخته ناآرام
تصویری از ذاب
تصویر ذاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سذاب
تصویر سذاب
سداب، گیاهی خودرو با برگ هایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گل های زرد رنگ و دانه های قهوه ای رنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار می رود، پیغن، پیگن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
گیرا، دوست داشتنی، دلربا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذابل
تصویر ذابل
پژمرده، ترنجیده، خشکیده، لاغر، نزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذابح
تصویر ذابح
ذبح کننده، گلو برنده، داغ گلوی ستور، آهن داغ که با آن گردن ستور را داغ کنند
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
ذوی ّ. پژمرده. ترنجیده. پلاسیده، لاغر. نزار. مهزول، خشک شده از عطش مانند لب، قنّا ذابل، دقیق لاصق باللیط. و فی المحکم، لاصق اللیط. (تاج العروس). نیزۀ باریک چسبیده پوست. ج، ذبل، ذبّل، ذوابل. و در نسخه ای از مهذب الاسماء آمده است: ذابل زره نرم و در نسخه ای دیگر نیزۀ نرم و اﷲ اعلم
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نعت فاعلی از ذبر، استواردانش. استوار در علم
لغت نامه دهخدا
(بِ)
ابن طفیل السدوسی، صحابی است. و جمیعه دختر او از وی یک حدیث روایت کرده است. معنای صحابی فراتر از یک همراه عادی است، صحابه پیامبر کسانی بودند که نه تنها در کنار رسول خدا زندگی کردند، بلکه در سختی ها و جهادها همراه او بودند. شناخت صحابه به ما در درک سیره نبوی و تحولات دوران ابتدایی اسلام کمک شایانی می کند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
جذب کننده، کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
سذاب پارسی تازی گشته سداب از گیاهان تا چون تو دگر نبایدش داشت از رشک به خود سداب برداشت (تحفه العراقین خاقانی) پیغن گیاهی است از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره سدابیان میباشد. این گیاه از قدیم مورد توجه بوده و در اکثر نقاط میرویدارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و برگهایش بدو صورت ساده (در نواحی مجاور گل) و دوتایی و سه تایی (در قسمتهای پایین گیاه) میباشد. برگهایش ضخیم و آبدار و سبز مایل به آبی است. گلهایش زرد رنگ و میوه اش کپسول و شامل دانه هایی برنگ مایل به قهوه یی است از همه قسمتهای این گیاه بویی نامطبوع و مهوع استشمام میشود از رگهای آن گلوکزید بنام روتین و روتوزید استخراج کنند و نیز اسانسی از آن میگیرند که بویی قوی و طعمی تلخ و تند دارد گیاه مزبور در تداوی به عنوان قاعده آور ضد کرم و معرق استعمال میشود فیجن سذاب خفت آهو دوستک صحرایی. یا سدای کوهی. اسپند، تاپسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذابر
تصویر ذابر
دانش پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذابح
تصویر ذابح
ذبح کننده حیوان ماکول، سربرنده
فرهنگ لغت هوشیار
باریک، لاغر، پژمرده پلاسیده، خشک لب پژمرده پلاسیده، لاغر نزار، خشک شده از عطش (لب و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذابح
تصویر ذابح
((بِ))
سربرنده، ذبح کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذابه
تصویر ذابه
((بِ))
سربرنده، ذبح کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
((جَ ذّ))
جذب کننده، رباینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سذاب
تصویر سذاب
((سَ))
سداب، گیاهیست بدبو و تلخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذابل
تصویر ذابل
((بِ))
پژمرده، پلاسیده، لاغر، نزار، خشک شده از عطش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
گیرا
فرهنگ واژه فارسی سره
پژمرده، پلاسیده، خشکیده، ضعیف، لاغر، نزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
Ingratiating, Absorbing, Alluring, Appealing, Arresting, Attractive, Bodacious, Captivating, Charming, Compelling, Debonair, Dressy, Enchanting, Engaging, Fascinating, Fetching, Attractively, Charmingly, Glamorous, Rivetingly, Striking
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
captivant, séduisant, attrayant, saisissant, de manière attractive, attirant, charmant, de manière charmante, élégant, engageant, fascinant, glamour, flatteur, de manière captivante, frappant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
avvincente, allettante, attraente, accattivante, in modo attraente, affascinante, in modo affascinante, elegante, coinvolgente, glamour, lusinghiero, in modo coinvolgente, sorprendente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
น่าสนใจ , เย้ายวน , ดึงดูด , ดึงดูด , อย่างดึงดูด , มีเสน่ห์ , น่าหลงใหล , มีเสน่ห์ , อย่างมีเสน่ห์ , น่าสนใจ , หรูหรา , ดึงดูด , น่าหลงใหล , ดึงดูด , มีเสน่ห์ , ประจบ , อย่างดึงดูด , น่าดึงดูด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
boeiend, verleidelijk, aantrekkelijk, betoverend, charmant, elegant, fascinerend, glamoureus, vleierij, meeslepend, opvallend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
absorbente, cautivador, atractivo, atractivamente, encantador, encantadoramente, elegante, fascinante, glamoroso, halagador, de manera cautivadora, llamativo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
увлекательный , соблазнительный , привлекательный , захватывающий , привлекательно , привлекательный , очаровательный , очаровательно , обаятельный , элегантный , очаровательный , гламурный , льстивый , захватывающе , поразительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
cativante, atraente, fascinante, atraentemente, encantador, de maneira encantadora, elegante, glamoroso, bajulador, de forma cativante, chamativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
吸引人的 , 吸引人的 , 引人注目的 , 吸引人地 , 迷人的 , 迷人地 , 风度翩翩的 , 漂亮的 , 引人入胜的 , 魅力四射的 , 讨好的 , 吸引地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
wciągający, uwodzicielski, atrakcyjny, porywający, atrakcyjnie, fascynujący, czarujący, czarująco, elegancki, angażujący, glamourowy, pochlebczy, fascynująco, uderzający
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
захоплюючий , привабливий , привабливо , чарівно , чарівний , елегантний , гламурний , лестощий , захоплююче , вражаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
fesselnd, verführerisch, ansprechend, attraktiv, charmant, elegant, bezaubernd, faszinierend, hinreißend, glamourös, schmeichelhaft, auffällig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جذاب
تصویر جذاب
menarik, menggoda, memikat, secara menarik, menawan, secara menawan, mempesona, anggun, glamor, memuji, secara memikat, mencolok
دیکشنری فارسی به اندونزیایی