- دیزگان
ده کوچکی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان با 19 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
معنی دیزگان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
گیاهی پایا از خانواده گندمیان ویژه مناطق گرم و مرطوب با ساقه های بلند و محکم و برگهای دراز، نام مادر امام محمد تقی (ع)
گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، بامبو، تباشیر، طباشیر، نی هندی، ثلج چینی، ثلج صینی
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان، برپا می کرده اند
دیده بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیده ور، دیده دار، قراول، نگاهبان
دیده بان فلک: کنایه از زحل
دیده بان فلک: کنایه از زحل
دهی است از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین با 120 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران با 890 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران با 890 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
(دی دِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان قنقری پائین (سفلا) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده است با 92 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نام محلی کنار راه آباده و شیراز میان آجدادو قادرآباد در 735700گزی تهران، (یادداشت مؤلف)
نام محلی کنار راه قم و سلطان آباد میان سلفجگان و راهجرد در 202400 گزی طهران، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان کنار رودخانه شهرستان گلپایگان است، با 530 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کرگانرود جنوبی بخش مرکزی شهرستان طوالش با 1159 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
(گِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین در 32 هزارگزی خاوری سومار کنار رود خانه کنگیر و راه عمومی ایوان با 100 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
چشمۀ دیلگان، از ناحیۀ بویر احمد کهکیلویه در نزدیکی دیلگان است. (فارسنامۀ ناصری)
جمع تازه (بیشتر از جنبش این تازگان نوسفران و کهن آوارگان) (نظامی)
شخصی را گویند که برجای بلند مانند سر کوه و بالای کشتی نشیند و هر چه از دور بیند خبر دهد
