معنی آویزگان
- آویزگان
- پناه، مستمسک
واژههای مرتبط با آویزگان
آویژگان
- آویژگان
- ویژگان، خواص، نزدیکان
آویژگان
- آویژگان
- جَمعِ واژۀ آویژه. ویژگان. خواص، مجازاً، دلبران. معشوقان
آویزگن
- آویزگن
- آنکه بهر کس و هر چیز در آویزد متشبث، مبرم (چون گدا)
آویزان
- آویزان
- در حال آویختگی
آویزگن
- آویزگن
- درآویخته، آنکه به هرکس یا به هر چیز درآویزد، آنکه باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد
آویزان
- آویزان
- معلق، آویخته، در حال جنگ و گریز
آویزان
- آویزان
- آویخته، معلق، در حال آویختگی، طفیلی، مزاحم، غمگین، در حال دعوا، گلاویز
آویزان
- آویزان
- Freeloader, Hanging
آویزان
- آویزان
- нахлебник , висящий
