- دیریاز
- طویل، دراز، پردوام
معنی دیریاز - جستجوی لغت در جدول جو
- دیریاز
- دیریازنده، دراز، طولانی،
برای مثال پراندیشه بود آن شب دیریاز / چوخورشید بنمود تاج از فراز (فردوسی - ۲/۸)
- دیریاز
- آن چه که مدتی دراز بکشد، کهن، قدیمی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زمان دور و دراز، زمان پیشین
آنچه که مدتی دراز بکشد طولانی
آنچه دیر پیدا شود، آنچه به دشواری به دست آید
زمان دور و دراز، مدت دراز، زمان پیشین، عهد قدیم
زمان دور و دراز، زمان پیشین
قدمت، با قدمت، پرقدمت
مدت مدید
قدیم، کهن، دیرین، کهنه
طول کشیدن
زمان قدیم، زمان دیر
خودسر، که آسان تن به اطاعت ندهد
آنچه که دشوار بدست آید صعب الوصول مقابل زود یاب
مدت متمادی دور و دراز زمان پیشین
تیز فهم، سریع الانتقال
کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد بند باز ریسمان باز
دیر شدن، طول کشیدن، به طول انجامیدن
حرف استثنا، جز، به جز، غیر، الّا، مگر
زمان دیر، زمان قدیم، از مدت دراز، دیروقت، بی موقع، دیرگاهان، دیرگهان
گژف ساز
اتساع غیر طبیعی و ثابت مردمک چشم
داربازنده، کسی که روی ریسمان حرکات جالب انجام دهد، بندباز، ریسمان باز
زمان قدیم، دیروقت
پایدار، بادوام
کهنه، کهن، کهن سال
کسی که در بلندی روی ریسمان راه برود و بازی کند، ساروباز، بندباز، رسن باز
قدیمی، قدیم، با قدمت، پرقدمت