جدول جو
جدول جو

معنی دیرند - جستجوی لغت در جدول جو

دیرند
دیر باز مدت دراز، دهر زمانه، دیر پاینده با دوام
تصویری از دیرند
تصویر دیرند
فرهنگ لغت هوشیار
دیرند
دهر، روزگار، دراز و دیرباز، مدت دراز، روزگار دراز، دیر کننده و دیرپای، بادوام، دیرنده، برای مثال شبی دیرند و ظلمت را مهیا / چو نابینا در او دو چشم بینا (رودکی - ۵۴۷)
تصویری از دیرند
تصویر دیرند
فرهنگ فارسی عمید
دیرند
مدت دراز، بادوام
تصویری از دیرند
تصویر دیرند
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دیرنده
تصویر دیرنده
بادوام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دیرنده
تصویر دیرنده
دیر باز مدت دراز، دهر زمانه، دیر پاینده با دوام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرنده
تصویر دیرنده
طولانی، دیر کننده، دیرپای، برای مثال چو پاسی از شب دیرنده بگذشت / برآمد شعریان از کوه موصل (منوچهری - ۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیرند
تصویر پیرند
((پِ رَ))
ضعیف، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیرندگی
تصویر دیرندگی
دوام
فرهنگ واژه فارسی سره